Monday, May 9, 2011

درس 68: پرسش و پاسخ - رابطۀ بین تجربیات وحشتناک و باکتی



پرسش و پاسخ - رابطۀ بین تجربیات وحشتناک و باکتی

پرسش: چهار سال قبل من و برادرم دچار یک تصادف اتومبیل شدیم. من نجات پیدا کردم و او درگذشت. از آن به بعد زندگی من تبدیل به جهنم، و پر از احساس اندوه، گناه و خشم شد. من دیگر نمی توانستم به آن صورت به زندگی ادامه دهم. منتظر پاسخی یا چیزی بودم که زندگی مرا آرام کند. بعد اتفاقی افتاد که زندگی مرا دگرگون کرد. ناگهان دانش معنوی شروع به سرازیر شدن به زندگی من کرد، و من فهمیدم که برای بقیۀ عمرم چکار باید بکنم. درس شما درمورد باکتی، برای من به طور کامل تحقق پیدا کرده است، اگرچه تجربۀ من با آن تدریجی نبوده است. این تجربه یکمرتبه از درون آسیب دیدۀ من بیرون آمد، و شرایط عاطفی من، مرا به سرعت به جلو برد. نظر شما در این مورد چیست؟

پاسخ: تجربیات آسیب زا و تکان دهنده غالباً ما را به سوی بیداری هدایت می کند. اگر چه از دست دادن فرد محبوب ما با هیچ چیز جایگزین نمی شود، اما اگر ما قادر به گشودن آغوش خود بروی باکتی باشیم، فرآیند باکتی قطعاً پیش خواهد آمد. هیجانات و عواطف به قدری عظیم هستند که رها کردن مقدار کمی از آنها، و کمترین تغییر جهت این انرژیهای عاطفی می تواند نتایج عظیمی دربر داشته باشد. هیچیک از ما خواهان چنین حوادث اندوهباری نیستیم، اما این اتفاقات در زندگی برای همه پیش می آید.

وقتی یک اتفاق تکان دهنده رخ می دهد، چه از دست دادن شخص مورد علاقۀ ما باشد یا از دست دادن ثروت، یا تغییرات جدی ناخواسته در زندگی ما باشد، یک دورۀ رنج پیش می آید. اول با ناباوری شروع می شود، بعد ممکن است به انکار منجر شود، بعد به خشم، آنگاه با یک شیب تند به ناامیدی ختم می شود. بیشتر ما کنترل کمی براین روندی که اتفاق می افتد داریم. بعد زمانی می رسد که اجازه می دهیم که این ناراحتی ها بگذرد. ممکن است ماهها یا سالها و حتی دهها سال طول بکشد. ممکن است برای بعضی از افراد هرگز پیش نیاید. افراد دراینگونه امور باهم متفاوتند. وقتی که این اتفاق بیفتد، ما به یک نقطۀ حیاتی در این روند رسیده ایم. ازین جهت می گویم حیاتی که ما ممکن است به طور عاطفی به شرایط قبل از حادثه کشیده شویم. کوشش برای این کار طبیعی است. یا ممکن است آن طور که برای شما اتفاق افتاد، خود را در فضای الهی رها کنیم. این نقطه در فرآیند رنج کشیدن یک دو راهی است.

دوباره یادآوری می کنم که این امر به اولین انگیزش باکتی برمی گردد که بپرسیم: " آیا چیز دیگری هم وجود دارد؟" اگر چنین  سؤالی به شکلی در ما وجود داشته باشد، آنگاه انرژی عاطفی به درون ما هجوم می آورد. این پرسش زمینۀ رها شدن، و آغاز پدیدار شدن ایشتای درونی، یا والاترین آرمان ماست. این پرسش همچنین شروع پدیدار شدن استاد معنوی، و پاسخهایی است که به وسیلۀ او در فضای پیرامون ما انعکاس می یابد.

این گشوده شدن، پذیرفتن و رها کردن است که زمینه را برای تأثیرات باکتی فراهم می کند. به محض اینکه ما عواطف خود را به یک هدف متعالی تسلیم کنیم، آنها به انرژی الهی تبدیل می شوند و به درون سرازیر می گردند. تجربیات تکان دهنده ما را در موقعیتی قرار می دهند که هیچ گزینۀ دیگری جز تسلیم شدن، یا روبرو شدن با سالیان دراز رنج و اندوه نداریم. این  انتخاب در مقایسه با وقتی که ما درگیر پستی و بلندی های کوچک زندگی هستیم، و می خواهیم در عین حال راه معنویت را هم در پیش بگیریم،  انتخاب شاخص تری است. حقیقت این است که هر عاطفه ای یک فرصت برای باکتی است. چه کوچک باشد و چه بزرگ، یا حدی بین این دو. عواطف همیشه حاضرند، اما رها کردن و تسلیم شدن همیشه حاضر نیست. این مربوط به شماست. شما هستید که انتخاب می کنید. با در پیش گرفتن راه معنوی، با وجود باکتی قوی و مداوم، شما حتی در جریانات اندوهبار زندگی هم چیزی مقدس می یابید. این را به خاطر داشته باشید که باکتی یک تمرین معنوی قدرتمند است.متوجه باشید که تعادل را در تمرینات خود رعایت کنید تا امکان ظهور سرورآگاهی خالص و اکستسی الهی را به صورتی آرام و بدون دردسر فراهم کنید.

استاد در درون شماست.


No comments: