Thursday, February 9, 2012

درس 93 – پرسش و پاسخ- دگرگونی زمان



پرسش و پاسخ - دگرگونی زمان

پرسش: من حس می کنم که مدیتیشن دارد برایم به خوبی پیش می رود، و به تازگی تنفس ستون مهره ای را شروع کرده ام که هنوز خوب برایم جا نیفتاده است.همان طور که گفتید کمی طول می کشد تا بتوان از مرحلۀ مبتدی گذر کرد. شما در اینجا تمرینات زیادی را معرفی کرده اید که وقتی به آنها فکر می کنم احساس بدی پیدا می کنم. فکر این که اینهمه تمرین با ارزش هست ولی من قادر به انجام آنها نیستم مرا به شدت متأثر می کند.من شک دارم که ارزش انجام دادن آنها را داشته باشم. با این حال اشتیاق زیادی دارم که این راه را تا پایان ادامه دهم. ای کاش بیست سال پیش این تمرین ها را شروع کرده بودم. من از ناشکیبایی خودم خیلی ناراحتم، ولی می دانم که اگر زیادی به خودم فشار بیاورم ممکن است دچار مشکل بشوم. به نظر شما باید چکار کنم؟

پاسخ: شما دارید کار درستی می کنید که قدم به قدم پیش می روید. با اینکه اشتیاق شما برای الوهیت بسیار شدید است اما به خوبی می دانید چکار باید بکنید و به چه ترتیبی پیش بروید، و هر کاری را در چه زمانی انجام بدهید. مطمئن باشید که همۀ کارها به موقع انجام خواهد شد. فقط آنها را یکی یکی انجام بدهید تا دچار مشکل نشوید. به موقع خودتان خواهید دانست که چه وقت قدم بعدی را بردارید. شما از موهبت بزرگی برخوردارید که به بیماری اشتیاق شدید برای الوهیت مبتلا هستید. ایکاش همه چنین بیماریی داشتند. اگر این طور بود دنیا در یک نسل دگرگون می شد. من می دانم که این حرف ها تسلای خاطری برای ناشکیبایی شما نیست. ولی مسئلۀ باکتی یا اشتیاق این طوری است. وقتی که ما به خوبی از جدایی مان از الوهیت آگاه باشیم، دیوانه وار خواهان یوگا(وحدت) می شویم، دیوانه وار خواهان رسیدن به خدا می شویم. این موهبت بزرگی است. به مرور که تجربۀ شما از وحدت بیشتر شود وضعیت بهتر می شود، و این کار در نتیجۀ ادامه دادن تمرینات مرتب روزانه اتفاق می افتد.
با گذشت زمان باکتی در ما قویتر می شود. نیروهای قدرتمندی در کار هستند که نسیم معنویت را به وزش درمی آورند و ما را به کمک آن به حرکت وامی دارند. کاری که باید بکنیم اینست که با انجام مرتب تمرینات روزانه بادبانها را برافرازیم تا نسیم معنویت که  به طور مداوم به سیستم عصبی ما می وزد بقیۀ کار را انجام دهد.

حالا بیایید برای چند دقیقه نگاهی به تصویر عظیمی بیندازیم که همۀ ما بخشی از آن هستیم. ما در دورۀ بسیار جالبی زندگی می کنیم. در دهۀ 1960 باب دیلون آهنگ "زمانه دارد عوض میشود" را خواند. این آواز در آن موقع خیلی به واقعیت نزدیک بود، اما حالا از آن موقع هم به واقعیت نزدیکتر است. بر اساس دیدگاه های نجومی مختلف کرۀ زمین دارد وارد یک "عصرجدید" روشن بینی می شود. در زبان سانسکریت به این دوره ها "یوگاس" گفته می شود. شاید این عصرجدید از صد سال پیش شروع شده باشد، یا شاید تازه شروع شده باشد. این موضوع در زمانی که دیلون آن آهنگ را خواند بسیار محبوبیت داشت. شروع عصر جدید یک واقعۀ لحظه ای نیست، بلکه با یک تحول تدریجی طولانی شروع می شود، و با بالا رفتن شتاب آن بر سرعتش افزوده می شود. تا به حال هم چیزهای زیادی اتفاق افتاده است، و ما داریم به آرامی درین مسیری که دائماً رو به گسترش است پیش می رویم.

حوالی آغاز قرن گذشته، ویوه کاناندا، بهترین شاگرد راماکریشنا به غرب آمد و اولین بذرهای یوگا را در آنجا کاشت. از آنجا که محیط بارور و مناسب بود خیلی زود جوانه زد. بیست سال بعد، پارامانسایوگاناندا به غرب آمد و خیلی بیش از ویوه کاناندا مورد پذیرش واقع شد. و وقتی در دهۀ 1960 ماهاریشی ماهش یوگی به غرب آمد یک نسل جدید ماجراجو از قبل آماده شده بودند تا با جسارت وارد حوزۀ یوگا شوند، البته با کمی کمک از جانب بیتل ها. از آن زمان تاکنون صدها زن و مرد یوگی از هند به غرب آمده اند و هزاران یوگی نسل جدید وارد حوزۀ آموزش یوگا شده اند. اما امور در چند دهۀ گذشته کمی گیج کننده شده است. دیدگاه های متفاوت بسیار زیادی به نام یوگا عرضه شده است، و شناخت اینکه کدامیک از این دیدگاهها دیدگاه واقعی یوگاست یا اینکه اصلاً چیزی به نام "دیدگاه واقعی یوگا" وجود دارد یا نه کاربسیار دشواری است. اگر بپرسید کدامیک از آنها واقعی هستند تعداد زیادی از آنها قد راست می کنند. همیشه کسانی هستند که بخواهند ما را به دروازۀ بهشت راهنمایی کنند.

بنابراین در عرض یک قرن از وضعیت عدم آگاهی از دانش یوگا به وضعیتی در آمده ایم که تعداد زیادی دیدگاههای مختلف نسبت به یوگا وارد صحنه شده اند. این اشکالی ندارد. حتی می توان گفت که چیز خوبی است. واضح است که یوگا نمی تواند برای همیشه هزار تکه باقی بماند. دیر یا زود همۀ این دیدگاهها در یک یا چند دیدگاه خلاصه می شوند، به طوری که یک فرد متوسط علاقمند و آماده برای روشن بینی بتواند از آنها بهره مند شود. در دهه های آینده وضع تغییر خواهد کرد و همۀ این دیدگاهها در هم ادغام شده و در جهت یگانگی، تکمیل و ساده سازی پیش خواهند رفت. شما می توانید هریک از آنها را امتحان کنید و ایده ای دربارۀ آنها پیدا کنید، اما نهایتاً استفاده از یک روش علمی است که  می تواند عصارۀ دانش یوگا را بیرون بکشد و بکارگیری عملی آن را برای همگان امکان پذیر کند. 

وقتی که کامپیوترهای شخصی برای اولین بار به بازار آمد، شما نیاز داشتید که به یکی از زبانهای بیسیک یا داس آشنایی داشته باشید تا بتوانید با آنها کار کنید. کار با کامپیوتر مانند یک دنیای اسرارآمیز برای گروهی از افراد بسیارعلاقمند و باهوش بود.بعد ماوس و اینترفیس های گرافیک به بازار آمد و یکمرتبه درهای استفادۀ آسان از کامپیوتر بروی همگان باز شد. این یک انقلاب بود.

این ماجرا در مورد بکارگیری بسیاری از دانش ها در طول تاریخ صادق است. همیشه اول کار با تعدادی افراد علاقمند شروع می شود که زمینه را برای بکارگیری یک دانش خاص هموار می کنند. بعد، پس از مدتی تعدادی محقق راهی پیدا می کنند تا بکارگیری آن دانش را برای همگان آسان کنند.همیشه این کار از طریق ساده سازی اینترفیس کاربر وکنترل های اصلی صورت می گیرد تا همه بتوانند از دانش برخوردار شوند و به نتایج مطلوبی برسند. تکنولوژی مفید تکنولوژیی است که برای کاربر آسان باشد.

آیا برادران رایت را به یاد می آورید؟ هنری فورد وتوماس ادیسون را به یاد می آورید؟  همۀ آنها اینترفیس بین کاربر و بکارگیری دانش قدرتمند را ساده کردند.

این همان چیزی است که می خواهد برای یوگا اتفاق بیفتد. باید اتفاق بیفتد. میلیونها نفر وزش نسیم معنویت را که درین عصر جدید برخاسته است احساس می کنند، وبادبان های تمرین بایستی بالا کشیده شوند تا حرکت کشتی روشن بینی را تسهیل کنند. اکنون زمان آن فرارسیده است که طیف وسیع دانش یوگا برای استفادۀ همگان ساده سازی شود.

هیچ چیز در یوگا تازه نیست. همۀ اجزای تمرین از هزاران سال پیش وجود داشته است. اصول طبیعی هیچوقت عوض نمی شوند. سیستم عصبی انسان همیشه از قابلیت های یکسانی برخوردار بوده است. در گذشته هم عصرهای روشن بینی وجود داشته است، عصرهایی که در آنها یوگا شکوفا شده بود. در عصرهای تاریکتر، انسان دید روشنی از توانایی های خود نداشت. شک و تردید، خرافات و ترس بسیار شدت داشت. البته همیشه عده ای از افراد بودند که از کاربرد دانش یوگا مطلع بودند. آنها این دانش را در خفا بکار می بردند، چون اگر کسی از کوشش های آنها باخبر می شد و اسرارشان فاش می شد جانشان به خطر می افتاد. آنها همان اقلیت علاقمند به یوگا بودند. پیشگامانی بودند که سنت های اسرارآمیز را خلق کردند. ما به یوگی های بزرگ گذشته بسیار مدیون هستیم. آنها بذر دانش را که برای پیشروی سریع در عصر جدید  مورد نیاز است به ما دادند. حالا بستگی به این نسل و نسل های بعد دارد که اینترفیس های ساده شده و قابل بکارگیری برای سیستم عصبی انسان ایجاد کنند، و دانش یوگا را کاربردی کنند تا بسیاری از انسان ها بتوانند تمرینات یوگا را بکار گیرند و از ثمرۀ آن برخوردار شوند.

عصر جدید فقط در ارتباط با نسیم معنویت که از کیهان به سوی ما می وزد نیست. بازی روشن بینی یک واقعۀ ورزشی دیدنی نیست. ما بایستی خودمان هم وارد بازی شویم تا بتوانیم از فواید آن برخوردار بشویم. ما باید بادبانهای تمرین را برافرازیم و به حرکت درآییم. با این کار زمین روز به روز به مکان بهتری بدل می شود. وقتی که ما واقعیت سرورآگاهی خالص و اکستسی الهی را به زمین بیاوریم، همه چیز دگرگون می شود. آنگاه نور و عشق در همه جا به وفور افزایش می یابد. این یک مقولۀ ایدئولوژیک نیست، بلکه دگرگونی واقعی انرژی است که برای همۀ کسانی که در روی زمین زندگی می کنند ملموس خواهد بود. وقتی که سیستم های عصبی افراد در همه جا به  پخش کنندگان قدرتمند سرورآگاهی خالص و اکستسی الهی تبدیل شوند، دیگر هیچکس در تاریکی نخواهد ماند. شک و تردیدهای دیرپای گذشته از بین خواهد رفت. نسیم اشتیاق ما را برای همیشه به پیش خواهد راند. تنها کاری که باید بکنیم این است که بادبانهای تمرین روزانۀ خود را برافراشته نگاه داریم. سیستم عصبی ما بقیۀ کار را بدست می گیرد.

استاد در درون شماست.