Monday, May 9, 2011

درس 53: پرانایاما، پرسش و پاسخ - نور و صدا



پرانایاما، پرسش و پاسخ - نور و صدا

پرسش: بعضی اوقات در پرانایاما نورهای رنگی می بینم و صداهایی می شنوم. دیروز یک صدای انفجار در درون سینه ام شنیدم و همه چیز برنگ طلایی درخشان درآمد. بعد ازآن از صدای "هام" لذت بخشی لبریز شدم. لحظات بسیار زیبایی بود. وقتی که چنین تجربیاتی پیدا می کنم چکار کنم؟

پاسخ: چنین تجربیاتی بسیار فوق العاده است. دیر یا زود این تجربیات در زندگی روزمره با وجود ما عجین می شوند تا یک لذت پایدار در ما ایجاد کنند. در طول تمرین ما به آنها خوشامد می گوییم و بعد به آرامی به روال پرانایامای ستون مهره ای خود برمی گردیم.

بخاطر داشته باشید که ما در تمرین خود مشغول روندی هستیم که متضمن علت و معلول است. اگر به علت توجه کنیم، یعنی به روال تمرین، معلول ها، هم در تمرین وهم در بیرون بیشتر می شوند. اما اگر به معلول توجه کنیم (مثل نور و صدا و هر چیز دیگری که به تجربه می آید)، دیگر متوجه علت آن نیستیم وپیشرفت آتی خود را دچار وقفه می کنیم.

ما در تمرینات جاری خود دوکار انجام می دهیم؛ اول، در پرانایاما، عصب ستون مهره ای خود را پاکسازی و باز می کنیم، که آن هم به نوبۀ خود سایر عصب ها را پرورش می دهد. دوم، در مدیتیشن، سرورآگاهیِ خالصِ ساکت را در تمام بدن جاری می کنیم. همۀ چیزهای دیگراز این دو عمل ناشی می شود. این که چطور این کارها انجام می شود بستگی به کارکرد ویژۀ روند پالایشی دارد که در سیستم عصبی ما صورت می گیرد. به این دلیل ویژه  گفته می شود چون توزیع گرفتگی ها در سیستم عصبی هریک از ما با دیگران متفاوت است. اینکه کِی و چگونه این گرفتگی ها باز می شود، برای افراد مختلف فرق می کند. اما اگر ما به طور مرتب به تمرینات پرانایاما و مدیتیشن خود ادامه دهیم، بالاخره اتفاق می افتد.

البته این بدان معنی نیست که تجربه های نور وصدا واقعی نیستند. اصلاً اینطور نیست. اگر ما آنها را تجربیات ناب بنامیم، می توان گفت که شما در آن لحظات دارید از ورای ابرها نگاهی گذرا به حقیقت می اندازید. کار شما در این تمرینات کنار زدن تدریجی این ابرهاست. وقتی که دارید این کار را می کنید، گهگاه نگاه کوتاهی هم به پسِ ابرها می اندازید.هرچه مقدار ابرهای کنار رفته بیشتر شود، این نگاههای کوتاه بیشتر و عادی تر می شود، تا وقتی که دیگر هیچ ابری باقی نمی ماند، و دیدن آن زیبایی پراز وجد وسرور، همیشگی می شود، و پس از آن همۀ زندگی به یک تجربۀ ناب  بدل می شود.

تجربه هایی که در طول مسیر روشن بینی نمودار می شوند، باید علائم بین راه قلمداد شوند. آنها نشانه های پیشرفت هستند و الهام بخش ما  در ادامۀ انجام تمرینات می باشند. وقتی که یکبار آنها را دیدیم، آنها دیگر نقش خود را ایفاء کرده اند، و ما به سطح جدیدی رسیده ایم. گاهی ممکن است دوست داشته باشیم توقف کنیم و از منظره لذت ببریم. اگر بایستیم ونظری بیندازیم اشکالی ندارد. بزودی به اتومبیل خود برمی گردیم و سفرمان را ادامه می دهیم.

بعضی از سنت های معنوی برای تجربیات نور وصدا اهمیت زیادی قائل هستند واز آنها بعنوان اهداف مراقبه یاد می کنند. وقتی که این عوامل در مراقبه حضور نداشته باشند آنها را مجسم می کنند و روی آنها مدیتیشن انجام می دهند. در نتیجه دیدن چیزهای خاص برای آنها هدف مراقبه می شود. اگرچه این دیدگاه از نظر گروهی از افراد معتبر بشمار می رود، ولی با روشی که ما دراینجا بکار می بریم متفاوت است. هدف ما در اینجا اینست که تمرینات تا آنجا که ممکن است ساده و مؤثر باشند. ما می خواهیم تا آنجا که ممکن است اهرم های کمتری بکار ببریم، و آنهایی را بکار ببریم که اصلی تر هستند و می توانند با تلنگرزدن به قابلیت های طبیعی درونی ما، دروازه های درون ما را باز کنند. همیشه بهتر است که کارهای محدودتر ولی مؤثرتری انجام داد. اگر ما همزمان کارهای متعددی انجام بدهیم، تمرکز وتوجه ما کم شده، و پیشرفت  مان دچار وقفه می شود. برای همین است که ما اول روال سادۀ پرانایاما و بعد روال سادۀ مدیتیشن را دنبال می کنیم. اگر این دو تمرین را بصورت صحیح انجام بدهیم، چیزهای دیگر خود به خود اتفاق خواهد افتاد.

وقتی که برادران رایت داشتند به صورت روشمند فرایند اختراع اولین هواپیمای موفق را دنبال می کردند، یکی از بزرگترین چالشهای آنها یافتن کمترین تعداد اهرم ها ی لازم برای کنترل حرکت، چرخیدن و تغییر جهت دادن هواپیما بود. بعد از تلاشها و اشتباهات بسیار آنها بالاخره توانستند کنترل ها را به تعداد کمی محدود کنند که هر کسی بتواند آنها را بکار بگیرد. اصولی که برادران رایت پایه گذاری کردند امروزه هنوز در ساخت هواپیماهای مدرن بکار گرفته می شود. کاری که ما اینجا انجام می دهیم هم همین طور است. اگر ما با سعی و کوشش بخواهیم همۀ چیزهایی را که در مدیتیشن اتفاق می افتد کنترل کنیم، هیچ شانسی برای موفقیت نخواهیم داشت.  اما اگر کنترل های اصلی لازم برای باز کردن سیستم عصبی به روی سرورآگاهی خالص را شناسایی کنیم و آنها را با خلوص نیت  بکار ببریم، در این صورت محدودیتی برای پیشرفت ما وجود نخواهد داشت.

قوانین طبیعی حاکم بر دگرگونی معنوی انسان، ثابت است. آنهاهمیشه بوده و همیشه خواهد بود. این اصول در تک تک ما وجود دارد، اما شناخت ابزارهای مناسب برای حصول آنها آسان نبوده است. بشر در طول هزاران سال روشهای گوناگونی را آزمایش کرده، تا این که به طور تصادفی موفق به شناخت ابزارهای مناسب برای دستیابی به اهداف معنوی خود شده است. اکنون زمان آن فرا رسیده است که همۀ نوع بشر ازین دستاوردهای ارزشمند استفاده کرده در جهت پیشرفت معنوی حرکت کنند.

حال که صحبت از ابزارها و اهرم های پیشرفت معنوی شد، ما در درس های بعد لایه های دیگری از تمرینات جدید را به تمرین پرانایامای خود خواهیم افزود. اما قبل از این که این کار را بکنیم، لازمست درک درستی از فواید و کارکرد آنها داشته باشیم تا با آگاهی بیشتر آنها را بکار بگیریم.

استاد در درون شماست.


No comments: