Monday, April 4, 2011

درس 36: مدیتیشن، پرسش و پاسخ - بُعدِ پنجم

                                                                                                    

مدیتیشن، پرسش و پاسخ - بُعدِ پنجم

پرسش: وقتی که مدیتیشن می کنم، احساس می کنم که بجای دیگری برده می شوم. خیلی لذتبخش است، و بتدریج دیدگاه مرا نسبت به زندگی تغییر می دهد. وقتی که مراقبه می کنم کجا هستم؟ چه چیزی به من افزوده می شود؟

پاسخ: وقتی که ما مدیتیشن می کنیم به ذهنمان اجازه می دهیم که بطور طبیعی هوشیاریمان را از حوزۀ زمان و مکان بیرون ببرد و ما را به حوزۀ مطلق و ناب سرورآگاهی ببرد. آگاهی نه زمان است و نه مکان. می توان گفت که آن بُعد لایتناهی ای است که زیر دنیایی است که ما با حواس فیزیکی خود ادراک می کنیم. بعلاوه هیچ حد و مرزی ندارد، وبطور ابدی در زمان حال قراردارد. آگاهی بُعد دیگری است ورای زمان و مکان. ما می توانیم آن را بُعد پنجم بخوانیم. با مراقبه ما بتدریج این بُعد پنجم را به چهار بُعد زمان و مکان پیوند می زنیم، بطوری که همۀ پنج بُعد با همدیگر همزیستی کنند. سیستم عصبی ما بتدریج پرورش می یابد تا تجربۀ همزمان پنج بُعد را به ما بدهد. این امر تأثیر ژرفی بر زندگی روزمرۀ ما دارد. قبل از اینکه مدیتیشن کنیم، هرکاری که می کردیم در دایرۀ زمان و مکان بود.همۀ اعمال ما، و همۀ مشکل گشایی هایمان محدود به این چهار بُعد بود. فرصتها و انتخاب هایمان هم فقط در محدودۀ زمان و مکان بود. با مراقبه ما بُعد آگاهی را هم به زندگی خود اضافه می کنیم. این امر تفاوت زیادی ایجاد می کند. حالا ما اوضاع را به شیوه هایی می بینیم که قبلاً نمی توانستیم ببینیم. اکنون ما می توانیم به روشهایی روی زندگی خود تأثیر بگذاریم که قبلاً بدانها دسترسی نداشتیم.

مجسم کنید که می خواهید یک پازل را که روی میز قرار دارد حل کنید. شما آنرا از دو بُعد (طول و عرض) می بینید زیرا آن روی سطح صاف میز قرار دارد. هرچه تلاش می کنید، نمی توانید قطعات را روی هم سوار کنید. بعد دوستی وارد اتاق می شود و می گوید: "این را امتحان کن".  او دو لبۀ پازل را بلند می کند و بصورت محدب بالای سطح میز بهم می چسباند، و آنها بخوبی با هم جفت و جور می شوند. با حرکت بسوی بُعد سوم یعنی فضای بالای میز، پازل به آسانی حل می شود. زندگی شبیه این است. پرداختن به آن تنها در بُعد زمان و مکان (ابعاد چهارگانه) غالباً یک پازل غیر قابل حل است. ما بدور خود می چرخیم و می چرخیم، اما قطعات بطور کامل باهم جور نمی شوند. وقتی شروع به مراقبه می کنیم داریم یک بُعد جدید، و یک دورنمای تازه به زندگیمان اضافه می کنیم. بعد قطعات شروع به جور شدن با هم می کنند، و همۀ چیزها قابل درک می شوند.

استاد در درون شماست.



No comments: