Saturday, December 25, 2010

درس 11: یوگا چیست؟ مذهب چیست؟




یوگا چیست؟ مذهب چیست؟

کلمات یوگا و مذهب تصاویر گوناگونی را به ذهن می آورند که بسیاری از آنها چندان روشن نیستند، وبعضی از آنها زیاد مثبت نیستند. ما در اینجا قصد نداریم که در مورد این تفاوتها صحبت کنیم و یا خودمان را درگیر اشتباهات بشری کنیم. فقط می خواهیم به اصول اولیه بپردازیم، زیرا از آنجا که کلمات در فرهنگ های مختلف بارهای معنایی متفاوتی پیدا می کنند بهتر است تمرینات معنوی از طریق اصول اولیۀ آنها شناخته شوند.

یوگا یعنی "به هم پیوستن" و مذهب (در زبان انگلیسی) یعنی "به هم گره زدن". این دو کلمه معانی تقریبا یکسانی دارند. اما منظور از بهم پیوستن و بهم بستن چیست؟ این سؤالی بنیادیست. از این کلمات چنین برداشت می شود که گویا ما دوچیز مجزا هستیم که باید دوباره به هم پیوند زده شویم. از یک طرف ما در دنیای "زمان" و "مکان" زندگی می کنیم، دنیایی که از طریق حواسمان آنرا ادراک می کنیم. از طرف دیگر مشاهده گر این دنیا هستیم. یعنی هم ورای آن قرار داریم و هم در درون آن هستیم. ما هشیار و آگاه هستیم، هم فاعل (مشاهده گر) هستیم و هم مفعول (مشاهده شده). این دو چیز از هم جدا هستند. اما آیا باید از هم جدا باشند؟ و آیا واقعاً از هم جدا هستند؟ یوگا و مذهب می گویند نه. بنابراین روند یکی کردن آنها (به هم پیوستن آنها) از همینجا آغاز می شود. شما ممکن است چیزهای دیگری شنیده باشید. اما حقیقت اینست که ماهیت واقعی یوگا و مذهب همین است. ولی چرا اصلاً این دو از هم جدا شده اند؟ اگر هردو واقعاً یکی هستند، پس چرا دو چیز متفاوت هستند؟ کمی درمورد خود بیاندیشید. شما کی هستید؟ بیشتر افراد در پاسخ به این سوال به بدن خود اشاره می کنند و می گویند: من این هستم. وگرچه همه ما چیزی بیشتر از این حس می کنیم، اما تنها کاری که می توانیم بکنیم اینست که به بدن خود اشاره کنیم و بگوییم: "من اینم". این بدن من است. اسم من جو است. من می توانم فکر کنم و حس کنم و این هم بخشی از من است. ممکن است کمی عجیب به نظر برسد اگر شما به کسی بگویید که "من ورای آنچه هستم که تو می بینی، ورای آنچه که فکر می کنم و حس می کنم، من آگاهی هستم". حتماً تعجب خواهد کرد، ولی علت اینست که ما هویت خودرا در این جهان از طریق مشاهدۀ ذهن و بدنمان بدست آورده ایم. این یک عادت است. عادتی که از هزاران سال پیش در بیولوژی و سیستم عصبی مان حک شده است و از آنجا که برطبق عادت، هویت خودرا از روی ذهن و بدن خود شناسایی کرده ایم، جهان پیرامونمان را جدا از خود می بینیم و بنابراین قسمتی از جهان را با بقیه بیگانه کرده ایم (جهان با خودش بیگانه شده است). از طریق هویت دادن ادراکی ما، یکی تبدیل به بسیار و وحدت به کثرت تبدیل شده است.

یوگا و مذهب می خواهند هویت آن آگاهیی را که مارا از یکی به بسیار تبدیل کرده است پاکسازی و پالایش کنند. این بدان معنی نیست که در نتیجه ی یوگا و مذهب دنیا ناپدید می شود، بلکه صورت حقیقی آن بر ما آشکار می گردد و ما در می یابیم که خود واقعی ما جریانی از یگانگیست، از آن به بعد دنیا مکانی دوستانه تر می شود. هدف واقعی همین است: یافتن خوشحالی و خوشبختی در همین زندگی دنیوی. از آن به بعد حتی اگر همه چیز در جهت جدایی ظاهری حرکت کند ما مجبور نیستیم که آنرا بدان صورت ببینیم. این وعده ایست که یوگا و مذهب داده اند. وعده ای که همه سنت های معنوی می دهند. این وعده خوبیست و برماست که این وعده را به کمک روشهای ارائه شده تحقق ببخشیم.

هدف از این پیوند تنها درک عقلانی وحدت نیست. اگرچه اینهم به خودی خود چیز خوبیست اما هدف دگرگون کردن عمیق ترین کارکردهای سیستم عصبی و بیولوژیک ماست. در نتیجۀ این دگرگونیها تجربیات ما تغییر می کند و از آن به بعد افکار، احساسات و اعمال ما دگرگون می شود و وجود ما ازعشق و رضایت خاطر لبریز می شود و این چیزیست که همه ما بدان نیاز داریم. از آن پس هویت قبلی ما به تدریج ناپدید می شود و چیزی شگفت انگیز از درون ما سر بر می کند. یوگا تنها یک روند عقلانی نیست، جسمی نیز هست. همانطور که هرکس که در کلاسهای یوگا شرکت کرده است می داند، تمرینات یوگا در سطوح گوناگون جسمی، ذهنی، عاطفی، نورولوژیک و ... و در کهکشانی از انرژی جذبۀ درونی عمل می کند.

راه رسیدن به وحدت تنها از طریق ایجاد تماس با خود درونیمان یعنی آگاهیمان آغاز می شود. همینکه ما جای پایمان را در آگاهی محکم کردیم، می توانیم از چیزهای دیگر برای پیشرفت کمک بگیریم. آگاه شدن از عمیق ترین سطوح آگاهیمان بطور روزانه آرامش بخش و لذت بخش است و می تواند بلافاصله آرامش و آسودگی را به زندگی شلوغ و پرمشغلۀ ما بیاورد. اینکار از طریق مدیتیشن صورت می گیرد. نوع خاصی از مدیتیشن که "مدیتیشن عمیق" نامیده می شود. این اولین تمرین پیشرفتۀ یوگاست که بایستی در راه برقراری اتحاد و یگانگی و در راه به هم پیوستن دوباره خودمان یاد بگیریم. این قدم بسیار کوچکیست و ما در ازای این تلاش روزانۀ اندک پاداش بزرگی را نصیب خود می کنیم. اما منظور از تلاش روزانه چیست؟ این چیزیست که در بخش بعدی از آن سخن خواهیم گفتم. زیرا بدون پایبندی به تلاش روزانه اینجا یا هرجای دیگری که بدنبال معنویت باشید وقت خودرا تلف کرده اید.

استاد در درون شماست.     



2 comments:

Unknown said...

امیدوارم بتوانم گام به گام از این امکان بزرگی که خداوند در اختیار من گذاشته است استفاده کنم . سپاسگزارم

چیاکو said...

زمان نوشتن دائو فرا رسیده