Monday, May 9, 2011

درس 81: پرسش و پاسخ - تندروی زیاد در تمرینات



پرسش و پاسخ – تندروی زیاد در تمرینات

پرسش: اولاً می خواستم  از آموزشهای شما تشکر کنم. من روند یوگا و زیباییِ آن را حس می کنم. سؤال من در مورد سامباوی مودرا اینستکه در موقع انجام آن چشمانم درد می گیرد و در چشم سومم احساس تار شدن و درد می کنم. آیا دارم زیاد به خودم فشار وارد می آورم، یا اینکه این یک روند طبیعی در فعالیتهای کندالینی است؟ من همچنین وقتی تنفس ستون مهره ای انجام می دهم، با توجه به آنچه که شما در مورد پایین آوردن شیوا و ملاقات او با شاکتی گفته بودید، معمولاً در موقع پرانایاما مجسم می کنم که شاکتی در موقع دم بالا می رود تا شیوا را ملاقات کند، و شیوا در بازدم پایین می آید تا شاکتی را ملاقات کند. من معمولاً در هر دم و بازدم کمی مکث می کنم و می گذارم که آنها کمی باهم گرم بگیرند! هرچند که اینکار باعث می شود که حواسم پرت شود. این امر بخاطر خودخواهی احمقانه ام است که می خواهم یک رابطۀ عاشقانۀ الهی صورت بگیرد. من مرتب درسهای شما را می خوانم، و بطور جدی آنها را دنبال می کنم.

پرسش دیگرم اینستکه آیا اشکالی دارد که مدت مدیتیشن را کمی طولانی کنم؟ من بعضی وقتها بسته به احساس وحدتی که با روانم پیدا می کنم، این روند را تا چهل وپنج دقیقه یا بیشترهم ادامه می دهم، تا روحم را بیشتر تغذیه کنم.

پاسخ: شما دارید بخوبی در تمرینات خود پیش می روید، موفق باشید.

ناراحتی در چشم سوم ( یا هرجای دیگر) می تواند ناشی از فشار تمرین یا فشار کندالینی باشد. ممکن است گاهی ناشی از هردوی آنها باشد. لابد می دانید که چکار باید بکنید. میزان تمرین خود را تا حدی که شرایط برایتان راحت تر بشود کاهش دهید. اگر علائم ناشی از تمرین زیادهمچنان باقی بود، به درس " علائم کندالینی و راههای درمان آن" مراجعه کنید. در آنجا روشهای متفاوتی برای کم کردن علائم ناراحت کنندۀ کندالینی وجود دارد. تا وقتی که در یک وضعیت بخوبی مستقر نشده اید به خود فشار اضافی وارد نیاورید. شما مثل یک ورزشکار معنوی هستید. باید بتدریج ساخته شوید.

اما در مورد تجسم شیوا وشاکتی در پرانایامای ستون مهره ای، فکر می کنم که شما خودتان جواب خودتان را دادید. کار شما وارد کردن باکتی زیاد در روند سادۀ پرانایامای ستون مهره ای است. اینکار توجه شما را تقسیم می کند. همینطور در مورد اضافه کردن زمان مراقبه برای بدست آوردن تجربیات. همیشه بخاطر داشته باشید که ما این تمرینات را برای آن انجام می دهیم که نتایج آن را در زندگی بیرونی ببینیم. ما داریم کوههای بزرگی از موانع و گرفتگی های درونی را از بین می بریم، هرچند که  ممکن است خودمان متوجه نباشیم، چون در رودخانه ای از اکستسی شناور هستیم. این اشتیاق بیشتر و بیشتر تنها منجر به عدم تعادل کندالینی می شود، و در عین حال ممکنست میزان تأ ثیر تمرینات را هم کاهش دهد. بنابراین در تمرینات خود منظم و حساب شده عمل کنید. راهنمایی هایی که داده شده برای همین است. بستنی چیز خوشمزه ایست، اما آیا خوبست که در یک وعده دو گالن بستنی بخوریم؟

همۀ این تمرینات بسیار قدرتمند هستند، مخصوصاً وقتی که آنطور که درینجا به شما یاد داده ایم باهم ادغام شوند. بنابراین بایستی آسان و با دقت انجام شوند. اگر خیلی علاقمند به افزودن زمان تمرین خود هستید، اینکار را به آهستگی انجام دهید و ببینید که نتیجۀ آن چه می شود. خود را محدود کنید باینکه در هرماه بیش از پنج دقیقه به تمرینات خود اضافه نکنید. این یک روش کاملاً معقول است. حتی درآنصورت هم ممکن است که خود را گرفتار یک وضعیت تثبیت نشده بکنید. از عقل سلیم خود بهره بگیرید. اگر دیدید که فعالیتهای شما در خارج از زمان تمرین ملایم و طبیعی است، بدانید که دارید درست عمل کنید. اگر اینطور نباشد احتمالاً یا زیاد به خود فشار آورده اید، یا آنکه تمرینات خود را زیاده از حد طولانی کرده اید. این چیزها را همیشه بخاطر داشته باشید و در زندگی روزانه فعال باقی بمانید. فعالیت روزانه به اندازۀ تمرینات معنوی اهمیت دارد. این فعالیتها سروراگاهی خالص و اکستسی الهی را که در زمان تمرین بدست آورده ایم در ما تثبیت می کند.

شما با وجود اینهمه اشتیاق مثل کودکی که در یک مغازۀ آب نبات فروشی است عمل می کنید. این دروس برای امثال شما طراحی شده است. اینکارها بسیار هیجان آور است، اما خواهش می کنم در استفاده ازین دانش معنوی مسؤولانه عمل کنید. درین صورت هم من وهم شما از اینکه این چیزها را آشکار کرده ایم خوشحال خواهیم بود.

استاد در درون شماست.        


درس 80: پرسش و پاسخ - یوگا و تناسب اندام



پرسش و پاسخ – یوگا و تناسب اندام

پرسش: چه رابطه ای بین یوگا و تناسب اندام وجود دارد؟ من فکر می کنم که بدنسازی که در بین جوانان خیلی محبوبیت دارد با یوگا چندان سازگار نیست.

پاسخ: تناسب اندام از نظر افراد مختلف متفاوت است. باید دید که هرکس زیبایی را در چه می داند.

تناسب اندام در تمرینات معنوی یعنی انعطاف بیشتر، هم در درون و هم در بیرون. اینکار را می توان یا با پیاده روی روزانه یا ورزش سوئدی سبک و اروبیک انجام داد، ولی آنهایی که می خواهند عضلات قوی داشته باشند می توانند از وزنه استفاده کنند. آساناهای یوگا بخصوص و همچنین تای چی که رابطۀ خوبی بین ابعاد فیزیکی و معنوی ما برقرار می کند هم برای اینکار مناسب هستند.

برای افرادی که هدفشان بدنسازی است، یا ورزشکاران که می خواهند قدرت جسمی خود را افزایش دهند، و از عضلات خود استفاده کنند، آساناهای یوگا کافی نیست. تمرینات ورزشی باید براساس نیازهای فرد انتخاب شود.

برای تمرینات معنوی، آساناهای یوگا یا تمرینات ورزشی سبک کافی است. برای معانی دیگر تناسب اندام ممکن است چیزهای دیگری لازم باشد.

اما هیچ قانونی وجود ندارد که یک ورزشکار تناسب اندام یا هر ورزشکار دیگری نتواند یک یوگی بشود. در هیچ کجا گفته نشده است که کسی نمی تواند بدنسازی و پرورش معنوی را باهم داشته باشد. اگر کسی علاقمند به تمرینات معنوی باشد می تواند هردوی آنها را باهم دنبال کند. به اعتقاد من همۀ افراد حق انتخاب دارند و هرکس خودش مسؤول زندگی خویش است. من سعی می کنم که درین دروس این اعتقاد را مبنای انجام تمرینات قرار دهم.

برای همین است که در انتهای همۀ دروس گفته می شود:

استاد در درون شماست.


درس 79: پرسش و پاسخ - یادآوری دربارۀ مانترا



پرسش و پاسخ - یادآوری دربارۀ مانترا

پرسش: من متوجه شده ام که مانترا گاهی تغییر ماهیت می دهد و از حالت واضح بصورت چیزی مبهم مثل آه ه ه  م م م در می آید، و بنظر می رسد که بطور طبیعی با دم و بازدم هماهنگ می شود بدون آنکه بخواهم اینکار را بطور عمدی انجام دهم. گاهی اوقات معانی خاصی هم به آن ضمیمه می شود.

این تجربه برای من کمی عجیب است.مدیتیشن با مانترا برای من تازگی ندارد، من طی سالیان متمادی انواع مختلف آنرا امتحان کرده ام، و هیچوقت تجربۀ خاصی نداشته ام. شنیده ام که نداشتن تجربه در مراقبه بخاطر داشتن کارمای بد است. نظر شما چیست؟

پاسخ: اشکالی ندارد که مانترا در طول مدیتیشن تغییر کند و کوتاهتر یا درازتر شود اگر معانی ای هم به آن بچسبد اشکالی ندارد. ما فقط به سادگی توجهمان را به روال مدیتیشن می دهیم . همیشه به سادگی به مانترای اصلی یعنی آی اَم  برمی گردیم. اما باید به این نکته که در دروس قبل به آن اشاره کردیم توجه داشته باشیم. ما ممکنست که کاملاً در مدیتیشن مستقرشده باشیم، و تلفظ مانترا مبهم یا محو شده باشد، اما بدانیم که مانترا در آنجا هست. حال اگر توجهمان از مانترا منحرف شد، وقتی که بخواهیم دوباره به مانترا برگردیم به همان سطح از مانترا چه واضح باشد و چه مبهم برمی گردیم، و سعی نمی کنیم وقتی که مانترا بطور طبیعی مبهم است تلفظ آنرا واضح کنیم. این ساده ترین سطحی است که می توانیم به آن برگردیم، زیرا این همان جایی است که توجهمان از مانترا منحرف شده بود. به این طریق با برگشتن به مانترا یک سیکل عمیق تر را شروع می کنیم. بجای آنکه سعی کنیم آنرا بوضوح تلفظ کنیم، به همانجایی که بودیم برمی گردیم .

به یاد داشته باشید که از دست دادن مانترا به دفعات متعدد بازیِ ذهن است. ما نمی توانیم کاری کنیم که مانترا را از دست بدهیم، آن خودش می رود. این توانایی ذهن است که بطور طبیعی ساکت شود. ما فقط با استفاده از مانترا شرایط مناسب را برای این روند فراهم می کنیم. در ابتدا تجربۀ سکوت در ذهن و سیستم عصبی ممکنست خیلی کمرنگ باشد. کمی احساس سکوت و آرامش وداشته باشیم، و قدری تمدد اعصاب. ما این حسها را پس از مدیتیشن با خود به زندگی فعال روزانه می بریم. بتدریج آنها به احساسات ژرف سرورعمیق در مدیتیشن تبدیل می شود. این سرورآگاهی خالص است که در درون سیستم عصبی ما اسکان می یابد، و در فعالیتهای روزانه همراه ما می ماند. این روش ماست.

در موقع مراقبه اگر دیدید که مانترا خودش را با نفس هماهنگ می کند، توجهتان را به سادگی به مانترا بدهید. آگاهی ای را که از تنفس دارید بیرون نرانید، و اصراری هم نداشته باشید که به آن بچسبید. با آن درست مثل افکاری که در موقع مدیتیشن می آید رفتار کنید. همانطور که در درسهای قبل تذکر دادیم، توجه همزمان به مانترا و تنفس ذهن را تقسیم می کند، و  از میزان تأثیر مدیتیشن ساده می کاهد. اگر گاهی پیش آید اشکالی ندارد، ولی ما عمداً دو تمرین را همزمان انجام نمی دهیم. روش ما درین دروس این نیست.

ممکنست لازم باشد بجز مدیتیشن تمرینات پیشرفتۀ دیگری هم انجام دهید تا سیستم عصبی شما باز شود. همۀ کارماها نهایتاً از بین می روند. هیچ تمرین مؤثری که ما برای ورود به عرصۀ بیکران انجام دهیم از بین نمی رود. معلوم است که شما باکتی قوی ای دارید، اگرنه این همه سال مراقبه نمی کردید. بالاخره روزی پرده کنار خواهد رفت و آنچه در پس پرده خواهید یافت بسیار زیباست. وجود الهی درون شما به موقع بسوی بیرون شکوفا خواهد شد.

استاد در درون شماست.


درس 78: پرسش و پاسخ - لذت و مسیر روشن بینی



پرسش و پاسخ - لذت و مسیر روشن بینی

پرسش: من یک تئوری دارم در مورد اینکه لذت های حسیِ کندالینی مربوط به پالایش و باز شدن کانالهاست، و بعد از آن از بین می رود و همه چیز حالت معمول را پیدا می کند. نظر شما چیست؟

پاسخ: من موافقم که لذت یکی از نمادهای بیداری است.

روشن بینی، بروز کردن و بالا آمدن سرور اکستاتیک است، و این کاملاً برای ما عادی می شود، زیرا این حالت طبیعی ماست و پیشرفت طبیعی تجربۀ ماست وقتی که سیدآسانا انجام می دهیم. تئوری شما درحال اثبات شدن است. این تجربیات برای کسانی که میزان لازم پالایش را داشته اند، و بطور موفقیت آمیزی از عهدۀ برقراری ارتباط جنسی برآمده اند، کاملاً حقیقی است. در آینده، شواهد بسیاری از این امر در بین مردم یافت خواهد شد. این واقعیت  دارد. شاید بشریت اکنون به اندازۀ کافی بالغ شده باشد که وارد تجربیات اکستاتیک شود بدون اینکه احساس گناه کند یا گرفتار خرافات شود.

وقتی که تجربیات اکستاتیک دارید، انجام مدیتیشن روزانه را فراموش نکنید. این تمرین اساسی ترین تمرین یوگا است. سرورآگاهی خالص پیش نیاز همۀ پبشرفتهای معنوی است.

استاد در درون شماست.   


درس 77: پرسش وپاسخ - مطالبی دیگر دربارۀ چاکراها



پرسش وپاسخ - مطالبی دیگر دربارۀ چاکراها

پرسش: این سؤال در ارتباط با باز یا بسته بودن چاکراهاست. من یک شفادهنده هستم، و آنچه که  هم در آموزشها وهم به تجربه دریافته ام اینستکه چاکراها بطور طبیعی باز هستند. میزان ناراحتی هرفرد بستگی به میزان بسته بودن، غیرفعال یا پرکار بودن و انباشتگی یک چاکرا دارد. به عبارت دیگر هرگاه چیزها در بدن اِتری(اثیری) هماهنگ نباشند، اثرات آن در بدن فیزیکی نمود پیدا می کند.

همچنین آنطور که فهمیده ام چاکرای قلب انسان را قادر می کند که بدون هیچ قید وشرطی ببخشد و دوست داشته باشد. من بعنوان یک شفا دهنده معتقدم که درمانگر برای اینکه بتواند انرژیهای شفابخش الهی را به بیمار انتقال دهد بیش از هر چیز باید چاکرای قلبش باز باشد.

همچنین مطلب شما در مورد بازشدن چاکرای سر برای من کمی گیج کننده است. وقتی که ما پرانایاما ، آسانا یا مدیتیشن انجام می دهیم، انرژی کندالینی فعال می شود. بسته به شرایط اِتریِ سوشومنا، نادی های آیدا و پینگالا، و سلامتی چاکراها، انرژی کندالینی افزایش می یابد و بطرف بالاشروع به حرکت می کند. متأسفانه در بیشتر ما شرایط اِتری چاکراها و نادیها غالباً چندان خوب نیست.

در چنین شرایطی، انرژی کندالینی سردرگم می شود، و بطرف نادیهایِ هرجایی که فضای خالی پیدا کند هجوم می برد. مثلاً در مورد گوپی کریشنا تمام انرژی از طریق آیدا بطرف فرق سر رفت و او در آستانۀ دیوانگی توانست بزور قسمتی از آن را از طریق پینگالا به بالا بفرستد و تعادل را برقرار کند، وهمین او را نجات داد.

آنچه می خواهم بگویم اینستکه تعادل بین یین و ینگ و همچنین انرژیهای شیوا و شاکتی برای یک تمرین مدیتیشن متعادل بی نهایت ضروری است. انرژی شیوا از فرق سر به پایین می آید. چطور ما می توانیم مانع باز شدن آن بشویم. و اگر انرژیهای کندالینی و شیوا به ترتیب از پایین و بالا وارد سوشومنا شوند، آنها در چاکرای قلب باهم برخورد می کنند. چطور می توانیم آنرا بسته نگهداریم؟ لطفاً نظرتان را در این مورد بیان کنید.

پاسخ: خیلی از مطالب جامعی که دربارۀ چاکراها گفتید متشکرم. نکات خوبی در آن بود.

فشار آوردن پیش از وقت به چاکرای سر (ساهاسرار) در فرآیند یوگا بطور جدی هشدار داده شده است، زیرا همانطور که گفتید کندالینی درین شرایط می تواند به هر جایی برود. و این شامل نادیها و چاکراهای دیگر هم می شود. بعضی به اشتباه فکر می کنند که یوگا تنها تمرکز برچاکراهاست، و وقتی به بالا می روند دچار دردسر می شوند. عدۀ زیادی دربارۀ مشکلات جدی ناشی از بازشدن چاکرای سربرای من نوشته اند، که مایۀ تأثر بسیار است.

من توصیه نمی کنم چیزی را بسته نگهدارند، حتی ساهاسرار را، اما توصیۀ من اینستکه اجازه دهند همه چیز در اثر تمرینات پیشرفتۀ یوگا بطور طبیعی باز شود. ما درین نگرش اصلاً در موقع تمرینات مان به چاکراها توجه نمی کنیم. آنها مانند اجزای مختلف موتور ماشین زیر کاپوت قرار دارند و در موقع رانندگی از چشم راننده پوشیده هستند. این بدان معنی نیست که روشهای دیگر که مسقیماً برچاکراها تمرکز می کنند معتبر نیستند. فقط می گوییم که این نگرش ما نیست.

برای همین است که ما با تمرینات عمومی مدیتیشن و تنفس ستون مهره ای شروع می کنیم، تا کمک کنیم که چاکراها و نادیها با ملایمت هرچه تمامتر و بطور طبیعی از درون باز شوند. درین دیدگاه بجای آنکه قبل از مدیتیشن سعی کنیم چاکراها را متعادل کنیم، از مدیتیشن به عنوان عامل اولیه برای متعادل کردن چاکراها استفاده می کنیم.

ما مطمئنیم که برخاستن سرورآگاهی خالص در مدیتیشن و تنفس ستون مهره ای کارِ درستِ پالایش و بازکردن را انجام می دهد. بشرط آنکه ما دقیقاً همان روال سادۀ کار را دنبال کنیم. بعد، پس از مدتی، وقتی که همه چیز در درون ما بطور طبیعی تاحدی پالایش یافت، می توانیم روشهای بی باکانه تری را در پیش بگیریم، و در نهایت بیشتر روی چاکرای فرق سر تمرکز کنیم. در ابتدا ما از آجنا(چشم سوم) برای بیداری استفاده می کنیم، و شیوا را با ملایمت پایین می آوریم، که بخش اصلی تنفس ستون مهره ای   و بالا آمدن تدریجی رساناییِ اکستاتیک در سوشومنا و همۀ نادی های ظریف است. مجدداً تذکر می دهم که این روشی است که ما درین درسها بکار می گیریم. روشهای دیگری هم وجود دارد که با روش ما متفاوت است. هرکس حق دارد که روش مورد نظر خود را بکار گیرد، و در نهایت تجربه بهترین داور است. متدی که ما درینجا بکار می بریم یک متد علمی است، و من مطمئنم که در آینده روش یوگا مانند بهترین تکنولوژیها عرضه خواهد شد.

در مورد قلب من صد درصد با شما موافقم. برای همین است که برروی اشتیاق و سرسپردگی و باکتی تأکید می کنم. باز شدن قلب مارا به مقصد می رساند. ما در آینده در درسهای پیشرفتۀ یوگا تأکید مستقیم تری بر روی قلب می کنیم. با اینهمه اتکای اصلی ما بر تأثیرات عمومی مدیتیشن و پرانایاماست تا کار اصلی را روی قلب انجام دهد. چطور می توانیم سرسپرده باشیم وقتی که چاکرای قلبمان باز نیست؟ چطور می توانیم بدون سرسپردگی انگیزۀ کافی برای مراقبه داشته باشیم. سرسپردگی و مدیتیشن هردو برای رسانیدن ما به مقصد ضروری هستند.

سیستم عصبی ما می داند که چکار باید بکند فقط احتیاج به یک تلنگر دارد تا بیدار شود.

استاد در درون ماست.


درس 76: پرسش و پاسخ - سی دی ها (قدرتهای ماورایی) - آیا این قدرت ها واقعی هستند؟



پرسش و پاسخ- سی دی ها (قدرتهای ماورایی) - آیا این قدرت ها واقعی هستند؟

پرسش: آیا این قدرتهای ماوراییِ معروف واقعی هستند؟ البته براساس تجربۀ شخصی شما؟ اگر واقعی باشند آیا این تمرینات منجر به تجربۀ آنها می شود؟ من شنیده ام که بسیاری از استادان اخطار کرده اند که آنها فقط مایۀ انحراف ذهن و افتادن در دام نفس (ایگو) هستند، اما برای من تجربۀ آنها می تواند دلیلی بر توانایی انسان ورای آنچیزی باشد که آموخته است.

پاسخ: سؤال خوبی است.

اگر شما به انجیل یا کتابهای مذهبی دیگر معتقد باشید، این قدرتها واقعی هستند. اما من به خاطر شما به این زودیها در آسمان پرواز نخواهم کرد، و از دیوار هم عبور نخواهم کرد. مرده هم زنده نمی کنم، و به پنج هزار نفر هم غذا نمی دهم. من دراینجا ادعای گورو بودن ندارم، بنابراین دلیلی هم ندارد که چنین کارهایی بکنم. من فقط یک آدم معمولی مثل بقیه هستم.

اما باید تذکر داد که ما آدمهای معمولی می توانیم بطور مستمر تجربیات معجزه مانندی در زندگی خود بوجود بیاوریم. بین این موضوع و قدرتهای ماورایی و تمرینهای معنوی ارتباط وجود دارد.

همانطور که بسیاری از شما می دانید، در "یوگا سوتراهایِ پاتانجلی" فرآیندی بنام "سامیاما" وجود دارد  که بعنوان مبنای قدرتهای ماورایی شناخته شده است. سامیاما قصد خاصی را بطور سیستماتیک در سرورآگاهیِ خالص وارد می کند. اما هدف سامیاما دست یافتن به قدرتهای ماورایی نیست. هدف پالایش سیستم عصبی است که می تواند در نهایت منجربه دستیابی به قدرتهای ماورایی شود. سامیاما یک تمرین معنوی است که می تواند در همۀ تمرینات معنوی دیگر که قبلاً در موردشان صحبت کردیم ادغام شود. تأثیرات اولیۀ سامیاما حرکت دادن سرورآگاهی خالص و گسترش اکستسی در درون و ورای بدن است. سامیاما شکل گسترش (رشد) یافتۀ همۀ چیزهایی است که ما در تمرینات پیشرفتۀ یوگا انجام می دهیم. در اولین درسی که در اینجا ارائه کردیم، وقتی که در لیست چیزهایی که باید مطرح شود گفتیم که ما می خواهیم بکمک شیوه های مؤثر و قدرتمند  سرورآگاهی ساکت درونی را نهادینه کنیم و آنرا به بیرون از بدن گسترش دهیم، منظور ما از این روشها سامیاما بود. ما در درسهای آینده دربارۀ سامیاما صحبت خواهیم کرد. سامیاما برای گسترش بیشتر سرورآگاهی خالص و اکستسی الهی است نه برای ظهور قدرتهای ماورایی، اگرچه این تمرین ما را بطور طبیعی به آن مسیر هدایت می کند. وقتی که این قدرتها در ما بروز کند، ممکنست که برایمان مهم نباشد، زیرا خیلی قبل از آن زندگی ما به سرور اکستاتیکِ پایدار تبدیل شده است. معجزۀ واقعی این است.

 من سؤال شما را درک می کنم، و انگیزۀ شما را از مطرح کردن این سؤال می دانم. آیا شما خواستار تثبیت شدن در سرورآگاهی خالص و اکستسی بی پایان هستید؟ این آن چیزی است که در صورتی که بخواهیم و برایش تلاش کنیم به وفور به دست خواهیم آورد. این درسها برای رسیدن به این وضعیت است. شما می توانید با انجام تمرینات پیشرفتۀ یوگا در مسیر کسب قدرتهای ماورایی قرار بگیرید. اما وقتی که آنها را بدست بیاورید زیاد به آنها دلبستگی پیدا نخواهید کرد، زیرا ایگو (نفس) شما خیلی زودتر با قدرت لایزال یکی شده است.

استاد در درون شماست. 


درس 75: زندگی در فواره ای از اکستسی



زندگی در فواره ای از اکستسی

اکنون ما آماده ایم تا به سوی تمرینات پیشرفته تر یوگا برویم.

ما داریم به طرف تمریناتی می رویم که بوضوح بیباکانه است. بنابراین قبل از اینکه هریک از آنها را شروع کنید بسیار حیاتی است که در تمرینات قبلی خود تثبیت شده باشید. اگرقبل ازاینکه مدیتیشن و پرانایاما وبقیۀ تمرینات برایتان راحت شده باشد یکمرتبه شروع به انجام تمرینات جدید بکنید، چیز زیادی عایدتان نمی شود. اول باید اطمینان حاصل کنید که با برنامۀ زمانی خود هماهنگ هستید. شما ممکنست ناچار باشید سالها وقت صرف انجام تمرینات دیگر بکنید تا احساس کنید که آمادۀ شروع تمرینات پیشرفته تر هستید. هیچ اشکالی ندارد. نردبان پله پله .

منظور ما از بیباکانه اینست که  در این تمرینات بیشتر تمرکز ما روی تحریک پرانا در بدن است. اگرچه این به معنی افزایش سرورآگاهی خالص، و اکستسی در بدن است، به معنی پالایش بیشتر در سیستم عصبی نیز هست. پالایش بیشتر باعث نرم شدن وبیرون آمدن گرفتگی های بیشتر می شود که گاهی ممکن است تولید ناراحتی کند. توصیۀ مکرر ما به شما اینست که همیشه شیوۀ زندگی خود و میزان تمرینات خود را بگونه ای تنظیم کنید که میزان مشخصی از پالایش صورت گیرد. ما همیشه خواستار تعادل برنامۀ روزانه هستیم، تا حداکثر پیشرفت معنوی را همراه با یک زندگی روزانۀ راحت و بی دردسر بدست آوریم. بهترین راه ثشخیص این امر این است که ببینیم خارج از تمرینات و در طول روز چه احساسی داریم. این مطلب بارها تذکر داده شده و هنوز بقدر کافی گفته نشده است. این یکی از حقایق زندگی کسانی است که راه یوگا را بطور جدی دنبال می کنند. شما می توانید به آن هنر خانه تکانی بدون گرد و خاک کردن بگویید.

حالا که آنچه لازم بود گفته شد، بیایید به کندوکاو بپردازیم.

اگر بعد ازچیزهایی که گفته شد هنوز مشتاق پیشروی هستید، پس معلوم است که شما اهل بخیه هستید، و بطور ذاتی برای انجام این تمرینات ساخته شده اید. مطمئن باشید که از هر دقیقۀ آن لذت خوهید برد. اما گاهی هم ممکنست بکلی از کوره دربروید، و فریاد بکشید که این غیر عادلانه است! شاید هم هردو این حالات را همزمان احساس کنید.

سیدآسانا، قدم بعدی در کار ادغام کردن تمرینات است. سیدآسانا یعنی "نشستن انسانهای کامل". آیا درس سی و سه  را که ما در آن از یک روش جدید نشستن در مراقبه صحبت کردیم بیاد می آورید؟ شاید بد نباشد که دوباره به آن برگردید وآن را مرور کنید.

ما در اینجا از آنچه در درس سی وسه گفتیم یک قدم فراتر می گذاریم. در آنجا گفته بودیم خوبست اگر بتوانید در موقع مدیتیشتن براحتی بصورت چارزانو بنشینید، و در حالیکه پاها کمی بطرف بالا چرخیده است، انگشتان یک پا را زیر پای مقابل بگذارید. گفتیم که اینکار بهتر است روی یک سطح نرم مثل تشک و با تکیه گاه انجام شود. اینکار را هم در پرانایاما می شود کرد و هم در موقع مدیتیشن.

حالا ما می خواهیم پای داخلی را زیرتر ببریم و پاشنۀ پایمان را زیر پرینه (در محل چاکرای اول) قرار دهیم. درین حالت ما روی پاشنۀ پایمان نشسته ایم در حالی که بالای پایمان تقریباً صاف روی تشک قرار دارد. اینکار را هیچوقت روی یک سطح سخت امتحان نکنید.

لازم نیست که همۀ وزنمان را روی پاشنۀ پا قرار دهیم. اگر همانطور که توصیه شد از تکیه گاه استفاده کنیم، می توانیم کمی به عقب تکیه دهیم و در حالیکه پاشنۀ پا را محکم به طرف پرینه فشار می دهیم، یک وضعیت نسبتاً راحت برای خود درست کنیم. فشاری که وارد می آوریم نباید خیلی ملایم یا خیلی سخت باشد. ما می توانیم هروقت که لازم شد با جابجا کردن پاها وضعیت راحتی برای خود درست کنیم. اینکار هم مثل همۀ تمرینات قبلی ممکن است اول ناشیانه انجام شود و در اوایل نتوانیم براحتی از عهدۀ کار برآییم. شاید هم اول بنظرمان کمی غیرعادی باشد. اجازه ندهید که این امر مانع آموزش تمرین شود. طولی نمی کشد که شما متوجه می شوید که این طرز نشستن باعث تحریک جنسی می شود، و همین  مسئله بر غیرعادی بودن آن می افزاید. در واقع در ابتدا هم کمی غیرعادی و هم کمی سکسی است. پای دیگر می تواند در جای قبلی خود باقی بماند یا اگر دوست داشته باشید می توانید آنرا روی تشک دراز کنید. این شکل سادۀ سیدآسانا است. روش رسمی آن اینست که پای دیگر را هم روی پای اول بگذاریم و بدون تگیه گاه بصورت نیمه لوتوس بنشینیم، یا روی زمین سفت بنشینیم. اما لازم نیست که ما همۀ اینکارها را انجام بدهیم تا تمرین مان اثر خودش را بگذارد. این کار یک تحریک مستمر انرژی جنسی است که در طول پرانایاما و مدیتیشن انرژی را از پرینه بطرف بالا هدایت می کند. و این همان چیزی است که ما می خواهیم. ما می خواهیم بنشینیم و با فشار آوردن روی پرینه بطور ارادی انرژی را بطرف بالا هدایت کنیم. اینکار معمولاً لذت بخش هم هست.

ممکنست بگویید: " چطور می توانم درحالی که دارم اینکار را می کنم مدیتیشن کنم" . مطمئن باشید که می توانید. البته در اول کار ممکنست نتوانید اینکار را بدون پرت شدن حواس از مدیتیشن انجام دهید، اما بتدریج عادت می کنید. می توانید اوایل فقط موقع پرانایاما بصورت سیدآسانا بنشینید و موقع مدیتیشن اینکار را نکنید. بمرور زمان در حالت سیدآسانا کاملاً احساس راحتی می کنید بطوریکه حتی ممکنست در طول مراقبه فراموش کنید که بصورت سیدآسانا نشسته اید. اینکاربعد از مدتی تمرین برایتان بصورت عادت درمی آید. دو چیز بطور همزمان انجام می شود که یادگیری سیدآسانا را کمی مشکل می کند، اول بخش فیزیکی و دوم بخش احساسی.  بخش فیزیکیِ آن پرورش دادن بدن برای انجام این کار تا مرحله ای است که بطور جسمی کاملاً در موقع سیدآسانا احساس راحتی بکنیم. همه می دانیم که با تمرین می توانیم بدن را در جهت خاصی فرم بدهیم. اگرما قبلاً چارزانو نشستن را یاد گرفته باشیم و در انجام آن مشکلی نداشته باشیم، قاعدتاً اینکار هم نباید برایمان مشکل باشد. اما اگر تابحال چارزانو ننشسته باشیم، این نحوۀ نشستن بگونه ای که شرح دادیم چندان آسان نخواهد بود. اما راههای دیگری هم برای انجام اینکار هست که در ادامه بحث به آنها اشاره خواهیم کرد.

بخش دوم که کمی مشکل تر است سوار شدن بر احساسات جنسیی است که سیدآسانا ایجاد می کند. کاری که ما در سیدآسانا انجام می دهیم اینستکه انرژی جنسی خود را طوری تمرین دهیم که بطرف بالا جریان پیدا کند، و گرفتگی هایی را که در مسیر سیستم عصبی هست برطرف کند. ما سیدآسانا را به دو دلیل درموقع تمرینات معنوی خود انجام می دهیم: اول اینکه ما عملاً زمان قابل ملاحظه ای از وقت خود را صرف نشستن در پرانایاما و مدیتیشن می کنیم، که اگر در موقع این تمرینات به حالت سیدآسانا بنشینیم ، استفاده بیشتری از وقت خود کرده، و با اینکار سیدآسانا را تبدیل به یک تمرین روزانه کرده ایم. در نتیجه لازم نیست وقت بیشتری را به تمرینات خود اختصاص بدهیم. دوم اینکه پرانایاما و مدیتیشن با تأثیراتی که سیدآسانا بر بدن می گذارد همکاری و تعامل می کنند، تا جریان پرانا و سرورآگاهی خالص را در بدن ما بمقدار بیشتری گسترش دهند. بعلاوه از آنجا که ما مولاباندا و سامباوی هم انجام می دهیم، ادغام همۀ این تمرینات می تواند فرآیند تکاملی ای را که دارد در بدن ما بوقوع می پیوندد تقویت کند.

انرژی جنسی را مثل یک اسب وحشی در نظر بگیرید. ما می خواهیم از این اسب برای مقاصد مفید بهره برداری کنیم. چکار باید بکنیم؟ روی آن می نشینیم و از آن سواری می گیریم. البته اول ممکن است مثل یک توسن وحشی به اینطرف و آنطرف بپرد. اما بزودی اسب متوجه می شود که چه کسی کنترل را بدست دارد، و شروع به رام شدن می کند. او یاد می گیرد که خودش را با شرایط جدیدی که برایش پیش آمده تطبیق دهد. از آن ببعد ما می توانیم از او برای همان مقصودی که تربیتش کرده ایم استفاده کنیم. این درست همان کاریست که سیدآسانا می کند. آن شرایطی را ایجاد می کند که انرژی جنسی در جهت منافع ما خودش را با شرایط جدید وفق دهد. هدف ما در یوگا در رابطه با نیروی جنسی اینستکه انرژی آنرا بطرف بالا هدایت کنیم و با اینکار چیز بیشتری به کارکرد بیرونی آن که تولید مثل است اضافه کنیم. ما می خواهیم انرژی جنسی را تربیت کنیم تا ما را در جهت دگرگونی معنوی درونی مان یاری کند. در دروس گذشته وقتی از کندالینی و مولاباندا صحبت کردیم به این اصل اشاره کردیم. حالا می خواهیم آنرایک قدم فراتر ببریم. وقتی که متدهای تانترا را مطرح کنیم، چیزهای دیگری اضافه می کنیم که ما را درهمین جهت هدایت می کند.

به محض اینکه توسنِ وحشیِ انرژی جنسی ما در سیدآسانا شروع به رام شدن بکند، تجربیات ما در پرانایاما و مدیتیشن بطرز فاحشی تغییرمی کند.

آنچه که قبلاً یک انرژی جنسی دیوانه بود که به اینطرف و آنطرف می رفت، تبدیل به یک جریان انرژی می شود که بطور ملایم و دلپذیر رو به بالا حرکت می کند. درست مثل یک فواره که از پایین به بالا حرکت می کند. یک انرژی آرامش بخش روحانی و اکستاتیک که ما می توانیم براحتی برای همیشه در آن باقی بمانیم، زیرا دیگر یک توسن وحشی نیست.  وقتی که ما از تمرین فارغ می شویم و بدنبال فعالیتهای روزانه می رویم، این انرژی حتی خارج از زمان سیدآسانا همچنان با ما باقی می ماند. از آن پس بیولوژی درونی ما که وابسته به جریان پرانا است به چیزی عظیم تر تبدیل می شود. این برای ما بصورت یک احساس طبیعی درمی آید، و ما از نور الهی سرشار می شویم. بعداز آن ما در همۀ امور زندگی خودکفاتر می شویم، و ازآن پس در وضعیت دلپذیری قرار می گیریم که می خواهیم دیگران را هم در آن شریک کنیم، زیرا نیازهای اساسی ما برطرف شده و ما سرشار از سروری هستیم که از درون به بیرون فوران می کند.

بنابراین سیدآسانا تمرین بسیار مهمی است. تمرینی است که تثبیت شدن در آن کمی سخت است اما به زحمت یادگیریش می ارزد.

اینکه چقدر طول می کشد که یک اسب وحشی را رام کنیم به خود فرد بستگی دارد. برای بیشتر افراد تدریجی است. یکی دوهفتۀ اول مشکل است. بعد از یک ماه امور کم کم به سامان می آید. بعد از سه ماه خیلی آسان می شود. پس از شش ماه تا یکسال تثبیت می شود و به بخشی طبیعی از تمرین روزانۀ ما تبدیل می شود. پس از چند سال ما عادت می کنیم که تمام مدت غرق در اکستسی باشیم، اما آنرا دست کم نگیرید زیرا اینکار هیچوقت برایمان عادی نمی شود و ما می توانیم هروقت که بخواهیم بدون اینکه تمرکز حواسمان را از دست بدهیم، در سیدآسانا بنسینیم و از سرور اکستاتیک لبریز شویم. این یک زندگی عادی برای یک سیستم عصبی بیدار شده است.  
همۀ تأثیرات تمرینات پیشرفتۀ یوگا که قبلاً درین دروس به آنها پرداختیم با سیدآسانا بنحو چشمگیری تقویت می شود، و ما می توانیم خواستار پیشرفت بیشتر شویم. این نکتۀ مهمی است زیراهمیشه پیشرفتهای بیشتری وجود دارد. یک یوگی هیچوقت متوقف نمی شود، هر چقدر هم که تمرینات لذت بخش شده باشد.

در طول تغییراتی که در اثر سیدآسانا ایجاد می شود ما همچنان مثل قبل به تمرین پرانایاما و مدیتیشن ادامه می دهیم، و با حسها و افکاری که دراثر سیدآسانا پیش می آیند مثل حسها و افکاری که در موقع پرانایاما و مدیتیشن می آیند برخورد می کنیم یعنی بسادگی توجه خود را به تمرینی که داریم انجام می دهیم معطوف می کنیم. ما همچنین تمرینات مولاباندا و سامباوی را هم مثل قبل ادامه می دهیم. سیدآسانا تأثیر شگرفی بر باز شدن عصب ستون مهره ای یا سوشومنا و برخاستن رسانایی اکستاتیک دارد .

کسانی که بهردلیل قادر به نشستن بصورت چارزانو نیستند بازهم می توانند در حالت سیدآسانا قرار گیرند، و بروشی دیگر همان تأثیر را در خود ایجاد کنند. شما می توانید از یک چیز مصنوعی در موقع نشستن در تمرین استفاده کنید. یک گلولۀ لاستیکی یا یک بالش سفت یا هرچیزی که بتواند تقریباً همان فشاری را که پاشنۀ پا به پرینه وارد می کند ایجاد کند وسیلۀ مناسبی است. شما می توانید بدون اینکه بدنتان را بطور فیزیکی طوری تربیت کنید که بشکل خاصی خم شود، همچنان انرژی جنسی تان را تربیت کنید که بطرف بالا حرکت کند. این همان هدف اصلی سیدآسانا است.همۀ چیزهایی که در بالا شرح دادیم بهمان منوال خواهد بود، تنها تفاوت در این است که شما از روش متفاوتی برای بدست آوردن نتیجۀ یکسانی بهره گرفته اید.

اگر درهر زمانی تحریک بسیار زیاد باشد، بطوریکه نتوانید مدیتیشن یا تمرین دیگر خود را بصورت راحتی انجام بدهید، خیلی مهم است که از انجام سیدآسانا خودداری کنید. درست مثل بقیۀ تمرینات پیشرفتۀ یوگا. هروقت احساس کنیم که داریم در تمرینی زیاده روی می کنیم کمی به عقب برمی گردیم و بدین وسیله از خطرات احتمالی ناشی از تمرین بی رویه جلوگیری می کنیم. هیچوقت سعی نکنید قهرمان بازی درآورید، تا از مشکلات ناشی از تمرین اضافی رنج نبرید. همیشه متوجه باشید که زیاده روی نکنید. بهترین وضعیت مستحکمی را که با کاهش تمرین بدست می آورید برای مدتی حفظ کنید، و در آن آرامش بگیرید، بعد سعی کنید که دوباره بطرف جلو حرکت کنید. شما همیشه می توانید به عقب برگردید و تمرینات خود را از همانجا که رها کرده بودید از سر بگیرید.

استاد در درون شماست.


درس 74: پرسش و پاسخ - برای این زندگی و زندگی بعدی



پرسش و پاسخ - برای این زندگی و زندگی بعدی

پرسش: من هفتادو سه ساله هستم و تنها زندگی می کنم، بنابراین وقت زیادی برای مدیتیشن دارم، اما به من گفته شده است که یک عمر طول می کشد تا انسان آن سروری را که مراقبه کننده ها بدنبالش هستند، تجربه کند، و من سالهای چندانی از عمرم باقی نمانده. آیا پیشنهادی برای من دارید؟

پاسخ: این که شما می خواهید از وقتی که برایتان باقی مانده حداکثر استفاده را در جهت پیشرفت معنوی بکنید بسیار الهام بخش است. همۀ ما باید بدون توجه به سن وسالمان چنین روحیه ای داشته باشیم.

 بله، حقیقت این است که اینکار به زمان زیادی نیاز دارد. اما این امر نسبی است. در بهاگاوادگیتا متن قدیمی هندی گفته شده که یکبار غوطه ور شدن در بیکران، سختی تلاشهای یک عمر زندگی مادی آینده را پاک می کند. بنابراین شما چه بیست و سه ساله باشید و چه هفتاد و سه ساله، اگر شروع به غوطه ور شدن در سرورآگاهی خالص بکنید، پیشرفت عظیمی خواهید داشت. اگر اعتقاد به تناسخ و زندگی دیگر داشته باشید، این یک عامل مشوق برای شماست. این شکلی از باکتی یا اشتیاق معنوی ماست. همۀ ما چه جوان باشیم و چه پیر، باید برای معنویت تلاش کنیم. حتی یک دقیقه هم تأخیر جایز نیست.

یک چیز را می توانم با یقین کامل به شما بگویم.هر پیشرفتی که در تمرینات معنوی به دست آورید گم نخواهد شد. بعدها دنبالۀ کار را از همانجا یی که رها کرده بودید آغاز خواهید کرد، و در مکانی دیگر به راهتان ادامه خواهید داد تا به روشن بینی برسید. این را نه تنها از هر استاد معنویی که ملاقات کرده ام شنیده ام، بلکه تجربۀ شخصی خودم نیز هست. من در حالی به دنیا آمدم که داشتم تمرینات معنوی انجام می دادم. چرا؟ این باید از یک جایی آمده باشد. شاید من یک مرد هفتاد وسه ساله بودم که تمرینات معنوی را زمانی در گذشته آغاز کرده بود. تنها چیزی که می دانم این است که من در حالی بدنیا آمدم که این چیزها در درون من درحال جوشش بود. این حقیقت که شما به اینکار علاقمندید نشان می دهد که چندان هم با تمرینات معنوی بیگانه نیستید. ما همه قبلاً در اینجا بوده ایم. هرکاری که در تمرینات خود انجام دهیم ما را به روشن بینی نزدیکتر می کند. هیچ چیز از بین نخواهد رفت.

همینطور که در درسها پیش می رویم تمرینات بی باکانه تر می شود. به شما توصیه نمی شود که همۀ آنها را دنبال کنید، این برای سن شما مناسب نیست و سختی و فشار زیادی به شما وارد می آورد. یوگای بی باکانه برای جوانترهاست. اما هنوز چیزهای زیادی هست که می توانید انجام دهید. تمرین مرتب مدیتیشن دوبار در روز بهترین پایه برای شروع کار است.این تمرین به تنهایی اثر شگرفی دارد. این همان غوطه ور شدن روزانه در بی نهایت است که قبلاً در موردش صحبت کردیم. کمی تنفس ستون مهره ای سبک هم قبل از مدیتیشن کمک خوبی به شما می کند، و اگر توانایی داشته باشید می توانید بعضی از حرکات یوگا را هم روزانه انجام دهید. کلاسهای زیادی برای آموزش یوگا به بزرگسالان وجود دارد. این سه چیز از همه مهمترند. اگر دراثر پرانایاما یا تمرینات دیگر احساس ناراحتی کردید تمرین خود را کوتاه کنید یا اینکه فوراً آنرا قطع کنید. آنچه مهم است این است که ببینید آیا می توانید یک برنامۀ منظم روزانه که ناراحتی و خستگی در شما ایجاد نکند برای خود ترتیب بدهید. با انجام روزانۀ اینکار شما کمک بزرگی به آیندۀ خود چه درین زندگی و چه در زندگی بعدی خواهید کرد.

من به حضور شما درینجا افتخار می کنم. من به حضور هرکسی درینجا افتخار می کنم. این برای من بسیار مقدس است. خیلی از شما متشکرم.

امیدوارم که همۀ انسانهای روی زمین در اینجا باشند. نه به خاطر من بلکه به خاطر اشتیاق صادقانه ای که در همه جا وجود دارد.

استاد در درون شماست.


درس 73: پرسش و پاسخ - نکات بیشتری دربارۀ چاکراها



پرسش و پاسخ – نکات بیشتری دربارۀ چاکراها

پرسش: من به عنوان یک درمانگر دریافته ام که چاکراها باید همیشه در تعادل باشند، و می دانم که یوگا مراکز انرژی را متعادل می کند. اما اخیراً این تصور برایم پیش آمده که بایستی فقط سه چاکرای ریشه، خاجی، و شبکۀ خورشیدی باز باشند و  چاکراهای قلب ، گلو، ابرو و فرق سر بایستی بسته باشد. این کمی برایم عجیب است. خواهش می کنم نظر خود را در این مورد بیان کنید.

پاسخ: اگر شما درس چهل وهفت ( پرانایاما- پرسش و پاسخ - چاکراها) را مطالعه کنید دیدگاه و نحوۀ نگرش ما را درین دروس در ارتباط با چاکراها درخواهید یافت. در این نگرش، هدف هدایت مستقیم چاکراها نیست، بلکه هدف این است که با بالا آمدن سرورآگاهیِ خالص و تجربیات اکستاتیک که در تمرینات ، به خصوص مدیتیشن و تنفس ستون مهره ای بروز می کند، به چاکراها اجازه داده شود که بطور طبیعی کارکرد ویژۀ خود را انجام دهند. با این وجود، همۀ تمرینات یا مستقیماً ، ویا بطور عمومی روی چاکراها اثر می گذارند. ما درینجا به مکانیزم درونی آنها کاری نداریم. زیرا این دیدگاه مبتنی بر تمرین است نه تنظیم چاکراها، و ملاحظات چندانی روی اینکه کدام چاکرا باید باز شود و کدام نباید صورت نمی گیرد. تنها استثناء در مورد چاکرای تاج (فرق سر) است که همانطور که در درس اخیر در مورد علائم کندالینی و راههای درمان آن گفته شد، اگر زودهنگام باز شودمشکل آفرین می شود. درین مورد داستانهای ناراحت کنندۀ بسیاری گفته شده است. کتاب گوپی کریشنا به نام " کندالینی- انرژی تکاملی انسان" که سالها پیش نوشته شده یکی ازین موارد است. این کتاب برای این خوب است که بدانیم چطور می توانیم با یک روش دشوار روشن بین شویم. بنابراین چاکرای فرق سر تنها چاکرایی است که ما نمی خواهیم زودتر از وقت باز شود.  

Practice-oriented vs. chakra-oriented

فرضیۀ شما در مورد باز شدن چاکراهای پایینی و نه چاکراهای بالایی بنظر نمی رسد که با تعادل انرژیهای مذکر و مؤنث سازگار باشد، و ما را بسوی هدفمان یعنی روشن بینی هدایت نمی کند. اگر فرضیۀ شما درست باشد، پس مدیتیشن و تنفس ستون مهره ای که تأثیرات کلی برروی تمام چاکراها و بویژه سوشومنا یا عصب ستون مهره ای از چاکرای انتهایی تا چشم سوم دارند، بایستی از برنامه حذف شوند. همچنین سامباوی در چشم سوم و تعدادزیادی از روشهای دیگر را که ما می خواهیم ارائه کنیم، و عمدتاً برروی قسمت بالای بدن و سر کار می کنند، باید از برنامه حذف کرد. فرضیۀ شما بطور ضمنی می گوید که فقط نیمۀ پایینی سوشومنا و چاکراها بایستی برانگیخته شوند و اتکای ما براین باشد که انرژی خودش راهش را به بالا باز کند، بدون اینکه اقدامی در جهت ملاقات انرژیهای بالارونده و پایین رونده صورت گیرد. بنظر می رسد که اینروش تنها متکی به شاکتی باشد. اگرچه اینکار از مشکلات ناشی از چاکرای سر جلوگیری می کند، اما در عوض از فعال شدن همۀ سوشومنا هم جلوگیری می کند، یا حداقل آنرا به تأخیر می اندازد. این یک روش یک جانبه است. با این وجود بایستی برای بعضی کار کند، وگرنه دلیلی ندارد که نوشته شده باشد، مگر اینکه فقط یک تئوری باشد که درینصورت تنها راه اثبات یا رد آن این است که به تجربه گذاشته شود.

ما درینجا در مورد دوچیز متفاوت صحبت می کنیم. این دروس برای تسهیل فرآیند روشن بینی در انسان است، و متدهای ابتکاری زیادی برای استفاده در هر بخش از ذهن، قلب و بدن ارائه شده است. "متعادل کردن چاکراها" و روشهای مختلف آن عمدتاً به هدف برگرداندن سلامتی است و ممکن است کار زیادی در جهت دگرگونی معنوی انسان در راه روشن بینی که هدف جاه طلبانه تری است نکند. درهردو صورت ( هریک از هدفها را که بخواهیم دنبال کنیم) متعادل کردن انرژیهای مذکر و مؤنث ضروری است، و علاوه برآن بروز سرورآگاهی خالص از درون که از طریق مدیتیشن صورت می گیرد، شرط اولیۀ سلامتی خوب و روشن بینی است.

درین دروس سعی ما براین است که تا آنجا که ممکن است از نگرشهای نظری یوگا اجتناب کنیم. نگرش ما متکی به تجربه است، بنابراین، کاربردی است. درچنین روشی شما نتیجۀ کار خود را به تجربه درمی یابید. از این نظر دیدگاه ما یک دیدگاه علمی است، یا شاید بهتر باشد که بگوییم تا آنجا که پرداختن به امور ذهنی ودرونی بشر اجازه می دهد علمی است.

در کار درمان، بی شک شما هم با تجربه سروکار دارید، برای همین است که در مورد فرضیۀ مربوط به باز شدن چاکراهای پایین تردید دارید.

استاد در درون شماست.


درس 71: آساناها یا حرکات ورزشی یوگا- یک صنعت یک بلیون دلاری بی نظیر



آساناها یا حرکات ورزشی یوگا- یک صنعت یک بلیون دلاری بی نظیر

یک بیلیون دلار فقط یک حدس است. ممکن است بیشتر یا کمتر باشد.

هیچکس منکر این نیست که آموزش آساناهای یوگا( حرکات بدنی یوگا) یک تجارت بزرگ جهانی است، و این چیز خوبی است.

آنچه مهم است اینست که یوگا نظر عامۀ مردم را به خود جلب کرده و خیلی محبوبیت پیدا کرده است. اینکار فواید زیادی دربر دارد. زیاد مهم نیست که اول کدام شاخۀ یوگا مورد توجه قرار گرفته، رشد کرده، کند. همۀ شاخه های یوگا بهم مرتبطند. اگر شما با آساناها یا حرکات فیزیکی شروع کنید، بتدریج به پرانایاما و بعد به مدیتیشن گرایش پیدا می کنید. اگر با مدیتیشن شروع کنید، در نهایت بسوی انجام دادن حرکات بدنی یوگا جذب می شوید. سیستم عصبی ما به محض اینکه با چیز خوبی برخورد پیدا کند، آن را شناسایی می کند. کافیست که سیستم عصبی کمی بیدار شود تا خواستار چیزهای بیشتر شود. همۀ شاخه های یوگا در نهایت بسط و گسترش راههای طبیعیی است که به وسیلۀ آنها سیستم عصبی ما بروی تجربۀ الهی باز می شود. در واقع این سیستم عصبی ماست که تعیین می کند چه تمریناتی باید انجام شود نه خلاف آن. این تمرینات هروقت که ما به آنها نیاز داشته باشیم راهشان را بسوی ما پیدا می کنند. این در واقع قدرت باکتی ( اشتیاق برای یکی شدن با خالق) است. کمی باکتی کافیست مارا به حالتی برساند که راه را برای آنها باز کنیم. به همین سادگی.

عجیب نیست که تمرینات یوگا اینهمه محبوبیت پیدا کرده است. ما در دنیایی زندگی می کنیم که تجربیات انسانی بیشتر متکی به امور فیزیکی است. بایستی حواس ما به درون کشیده شوند، تا تجربیات درونی ما هم بهمان اندازه یا حتی بیشتر از تجربیات بیرونی واقعی بنظر برسند. بنابراین ما همیشه به دنبال یافتن راه حل های فیزیکی هستیم. تمرینات یوگا ما را از دنیای فیزیکی به تجربیات ظریفترِ انرژی الهی در سیستم عصبی می برند. بهمین دلیل است که آساناها اینقدر آرامش بخش هستند. این مهمترین علت کشش مردم به سوی آنهاست. مردم برای ریلکس شدن و به دست آوردن آرامش درونی به آنها روی می آورند. آساناهای یوگا برای اینکار بسیار مفیدند. آنها هم چنین در آماده کردن ذهن و بدن ما برای پرانایاما و مدیتیشن نقش مهمی دارند. ما درین دروس بیشتر به این جنبۀ اهمیت آساناها یعنی نقش آنها در آماده کردن ما برای پرانایاما و مدیتیشن منظم روزانه توجه داریم.

در مورد نقش آرامش بخشی یوگا استثناهایی هم وجود دارد. امروزه شما می توانید به یکی از کلاسهای یوگای قدرتی یا یوگای اروبیک بروید و یک ورزش حسابی بکنید. اینکار هم خوب است اما البته توصیه نمی کنیم که اینکار را درست قبل از مدیتیشن انجام دهید. درین زمینه ما برعکس عمل می کنیم، یعنی فعالیت کمتر در سیستم عصبی نه بیشتر.

آساناها بطور سنتی برای این طراحی شده اند که جریان پرانا را در بدن و خصوصاً در سوشومنا یا عصب ستون مهره ای تسهیل کنند. می توان گفت که آساناها وسیلۀ  بسیارخوبی برای آماده کردن بدن برای پرانایامای ستون مهره ای هستند.

 آساناها بخشی از یک سیستم وسیعتر یوگا به نام هاثا یوگا هستند. سیستم های دیگر یوگا هم شامل آساناها می شوند. آنها در انحصار هیچ سیستمی نیستند. در هاثا یوگا تمرینات بیشتری هست که مستقیماً روی حرکت پرانا در بدن تأثیر می گذارد.

یکی از متون مذهبی هندی به نام "هاثایوگاپرادیپیکا" بیشتر برروی این تمرینات تمرکز دارد. چنین حرکاتی در سیستمهای دیگر هم وجود دارند، مثلاً کندالینی یوگا و تانترا یوگا هم از آنها استفاده می کنند.

همۀ این مطالب مربوط می شود به موضوعی که در درس قبلی دربارۀ آن صحبت کردیم، یعنی برقراری تعادل کندالینی ( که  همان پیوستن انرژیهای مذکر و مؤنث یا شاکتی و شیوا در سیستم عصبی است). هاثایوگا یعنی "پیوند خورشید و ماه"، که همان انرژیهای مذکر و مؤنث هستند. ما به هریک ازین سنتها که وارد شویم به گونه ای به همین مسئله برخورد می کنیم، زیرا این یک ویژگی اساسی سیستم عصبی انسان است. تائویست ها به آن " یین و ینگ" می گویند. در مسیحیت آن را روح القدس و خدای پدر می نامند. اصولگرایان مسیحی سعی کرده اند تا روح القدس را دو جنسیتی کنند، اما مهم نیست که آنها چه می گویند. این امر ماهیت الهۀ درونی ما را تغییر نمی دهد.

بسیاری از تمرینات خیلی پیشرفتۀ هاثایوگا با آساناها تداخل دارند. بعضی از این تمرینات پیشرفته آسانا نامیده می شوند، در حالیکه به بعضی دیگر "مودرا" و "باندا" می گویند. آنها هرچه که نامیده شوند فرقی نمی کند، در هرحال آنهاتمرینات فیزیکیی هستند که حرکت پرانا و سرورآگاهی خالص را در درون ما تسهیل می کنند. ما قبلاً در مورد بعضی ازین روشها مانند "مولاباندا" و "سامباوی" سخن گفتیم، و حالا می خواهیم در مورد چند روش دیگر صحبت کنیم.

اما اول اجازه دهید کمی بیشتر در مورد آساناها صحبت کنیم. در اینجا ما بهیچوجه قصد نداریم طیف وسیعی از آساناها را بشما آموزش دهیم. اینکار چندان عملی نیست. اگر شما در نزدیکی شهرهای کوچک و بزرگ زندگی کنید، به احتمال زیاد یکی از کلاسهای آموزش یوگا در نزدیکی شما هست. اگر تابحال در چنین کلاسی ثبت نام نکرده اید، حتماً اینکار را بکنید. این کلاسها یک برنامۀ ورزشی روزانه برای تمرین در خانه به شما ارائه می کنند. اما در حدود پنج تا ده دقیقه آسانای ملایم قبل از پرانایاما و مدیتیشن، یک روش عالی برای شروع جلسات تمرین روزانۀ شماست. اگر شما علاقمند به انجام دادن آساناها نیستید یا وقت ندارید اشکالی ندارد. پیشنهاد می کنم درس " چگونه وقت خود را تنظیم کنیم" را در بخش هایی که در مورد مدیتیشن و پرانایاما صحبت کردیم مطالعه کنید. همین روال تنظیم وقت را می توانید در صورت افزودن آساناها به برنامۀ روزانه تان به کار بگیرید. وقتی زمان کوتاه است آساناها کمترین اهمیت را در لیست تمرینات دارند. اگر فقط وقت برای یک کار دارید، معمولاً بهترین انتخاب مدیتیشن است. اگر برای دوکار وقت دارید، پرانایاما و مدیتیشن انجام دهید. اگر وقت بیشتر داشتید آنوقت می توانید آساناها را قبل از پرانایاما و مدیتیشن انجام دهید. البته این بدان معنی نیست که یک تمرین از تمرین دیگر بهتر است. شما ممکن است بطور طبیعی مایل باشید که آساناها را انجام دهید و پرانایاما و مدیتیشن را از برنامه تان حذف کنید.اشکالی ندارد. گاهی حتی لازم است که در موقع عدم تعادل کندالینی، آساناها را در اولویت قرار دهید. آساناها می توانند به ملایم کردن جریانات درونی کمک کنند. اما اگر هیچ ضرورت جدیی در بین نیست، در این صورت بهتر است که مدیتیشن را در اولویت قرار دهید. مدیتیشن عمیق ترین تمرین است، زیرا ما را مستقیماً در تماس با سرورآکاهیِ خالص قرار می دهد.

 اگرشما در مکان دورافتاده ای زندگی می کنید، و علاقمند به یادگیری آساناهای یوگا هستید، کتابها و ویدیوهای خوبی درین زمینه وجود دارند. هریک از آنها را که بکار ببرید خوب است. برای هدفی که ما دنبال می کنیم، چند تمرین سادۀ خم شدن و کششی قبل از پرانایاما و مدیتیشن کافی خواهد بود. اگر شما بخواهید که بیشتر از پنج تا ده دقیقه آسانا انجام بدهید، اشکالی ندارد. بعضی ها دوست دارند که تمرینات بیشتری انجام دهند و بعضی دیگر فقط به همین اندازه اکتفا می کنند. اینهم اشکالی ندارد. هر تمرینی را که انتخاب می کنید فقط اطمینان حاصل کنید که می توانید یک برنامۀ ثابت روزانه و بدون مشکل برای خود ترتیب دهید. اگر بعد از تمرینات برای بقیۀ روز احساس خوبی داشتید بدانید که برنامۀ خوبی انتخاب کرده اید. از آن به بعد شما در موقعیت خوبی قرار دارید برای آن که اگر بخواهید بتدریج تمرینات پیشرفتۀ دیگری را به برنامۀ روزانۀ خود بیفزایید.

حالا ما می خواهیم نگاهی به چند تمرین پیشرفتۀ دیگر بیندازیم که جریان یافتن پرانا را در بدن تحریک کرده، به افزایش آن کمک می کنند.

استاد در درون شماست.


درس 69: پرسش و پاسخ - نشانه های بیداری کندالینی، مشکلات ناشی از عدم تعادل و راههای درمان



پرسش و پاسخ – نشانه های بیداری کندالینی، مشکلات ناشی از عدم تعادل و راههای درمان

پرسش: من جدیداً به این گروه پیوسته ام، و مدتی است که علائم مختلفی از بیداری کندالینی از جمله احساس سوزش در نقاط مختلف بدنم داشته ام. قبل از شروع تمرین مرتب مدیتیشن ( شبیه به همین مدیتیشن اما از منبع دیگری)، حدود یکسال و نیم در چشم سومم احساس درد می کردم. من ضمناً تمرینات دیگری را هم از منابع دیگر دنبال می کردم. حالا تقریباً همیشه به طور مداوم در چشم سومم احساس درد و سوزش می کنم. گاهی مجبور می شوم روی حرکت انرژی به طرف بالا و چرخش سیستماتیک آن در بدنم تمرکز کنم. تقریباً همیشه در انتهای ستون فقراتم احساس سوزش می کنم، و اگر انرژی را آزاد کنم، احساس انزوا و پوچی می کنم. با این وجود فکر می کنم که باید به تمریناتم ادامه دهم و آنها را در جهت تعالی به پیش ببرم. آیا توصیه ای برای من دارید؟

پاسخ: کار عاقلانه این است که شما یک روش حساب شده در پیش بگیرید، و تمریناتتان را با توجه به تجربیات خود تنظیم کنید. مهمترین چیز این است که یک برنامۀ ثابت تمرین روزانه برای خود پیدا کنید که انرژیهای شما را متعادل کند. وقتی که در چنین موقعیتی قرار گرفتید، بعد می توانید با روشی ساده تر ودر عین حال لذت بخش تر و با سرعت بیشتر به بسط و گسترش کندالینی خود بپردازید. یافتن چنین برنامۀ منظم و ثابتی گاه نیازمند انجام کارهایی خارج از برنامۀ تمرینات روزانه تان است.

اول از همه پیشنهاد می کنم که اگر هنوز تنفس اسپاینال ( ستون مهره ای ) را شروع نکرده اید، این تمرین را به صورت سبک فقط بمدت پنج تا ده دقیقه قبل از مدیتیشن انجام دهید. ببینید آیا این کار باعث تعادل می شود یانه. ببینید می توانید یک برنامۀ آسان و بدون دردسر با پرانایاما و مدیتیشن برای خود پیدا کنید. فعلاً مولاباندا و سامباوی انجام ندهید. حتماً بعد از مراقبه و قبل از بیرون آمدن از آن به اندازۀ کافی استراحت کنید. ضمناً بهتر است که فعلاً بقیۀ تمریناتی را که تابه حال انجام می دادید برای مدتی به تعویق بیندازید، زیرا آنها ممکن است که انرژیهای کندالینی را تشدید کنند. اگر باکتی شما خیلی شدید است، و عواطف معنوی تندی دارید، باید آنرا هم کمی تخفیف دهید. هدف این است که برای پی ریزی یک برنامۀ پایدار و مؤثر تمرین معنوی، کمی تمرینات خود را سبک تر کنید. باکتی خوبست بشرط آنکه با مانع برخورد نکرده باشیم. وقتی با مانع برخورد کنیم، آنوقت دردسر آفرین می شود.

بعد از اینکه این کارها را انجام دادید، اگر متوجه تعادل درونی نشدید، در نظر بگیرید که برای مدتی زمانِ مدیتیشن خود را کوتاهتر کنید، در حالی که تنفس ستون مهره ای خود را در همان سطح حفظ می کنید، مگر اینکه ببینید تنفس ستون مهره ای هم عدم ثبات شما را بیشتر می کند. قاعدتاً نباید این طور باشد، اما همه چیز ممکن است. سعی کنید یک برنامۀ روزانه که فقط شامل پرانایاما و مدیتیشن باشد برای خود پیدا کنید، به طوری که وقتی از تمرین بیرون می آیید و به فعالیت های روزانه می پردازید، احساس راحتی کنید و آن علائمی که قبلاً داشتید تاحد کمتری داشته باشید. شما می توانید پس از مدتی به تدریج و قدم به قدم چیزهایی را به این تمرینات ثابت روزانه بیفزایید.

انجام این کار برای شما که علیرغم داشتن گرفتگی های سخت، مشتاق ادامه دادن به تمرینات خود بوده اید ممکن است تاحدی محدود کننده باشد. شک نیست که ماشین مسابقه می تواند تند برود وشما می خواهید آن را تند برانید، اما خوبست قبل از اینکه پایتان را روی پدال گاز فشار دهید ، از صاف بودن چرخها اطمینان حاصل کنید. وقتی که این کار را انجام دادید، هم سرعت بیشتر امکان پذیر می شود، و هم سواری امن تر و لذت بخش تر.

بگذارید اول نگاهی به اصولی که در برخاستن کندالینی و بروز عدم تعادل آن دخالت دارد بیندازیم. وقتی داریم این کار را می کنیم، نظری هم به کارهای دیگری که می شود کرد می اندازیم.

توصیف استعاری اسطوره ای کندالینی عبارتست از اتحاد بین شاکتی ( نامی برای کندالینی درحالِ جنبش) و شیوا ( سرورآگاهیِ خالص).همانطور که می دانید، شاکتی از نقطه ای نزدیک انتهای ستون فقرات در یک مخزن عظیمِ پرانا یعنی انرژی جنسی، که در آنجا قرار دارد، شروع به بالا آمدن می کند. بنا بر اساطیر، شیوا در بالای سر قرار دارد. بنابراین آنطور که این امر شرح داده می شود، شاکتی(مؤنث) بیدار می شود، از درون تمام چاکراها می گذرد و بالا می رود تا به بالای سر برسد، و در آنجا با شیوا(مذکر) که در آنجا منتظر اوست وصلت می کند. شیوا فقط آنجاست و کار خاصی انجام نمی دهد. آنها در آنجا معاشقه می کنند و نکتار بیرون می ریزد و بطرف پایین سرازیر می شود، و تمرین کننده را روشن بین می کند. خیلی شاعرانه است اینطور نیست؟ مخصوصاً برای شیوا(مذکر) که آنجا بیکار نشسته و کاری انجام نمی دهد، در حالی که شاکتی( مؤنث)  دارد برای بالا رفتن و یافتن او ( از طریق سیستم عصبی شما) مبارزه می کند.

این جریان اگرچه در روی کاغذ خیلی خوب و ساده بنظر می رسد، ولی در عمل اینطور کار نمی کند. در عمل بیشتر مواقع این روش با شکست مواجه می شود، زیرا فرض براین قرار می گیرد که شاکتی همۀ کارها را انجام می دهد و شیوا را در چاکرای تاج سر پیدا می کند. او قطعاً تمام سعی خود را خواهد کرد، اما سیستم عصبی شما را در این فرایند پاره پاره خواهد کرد. اینجاست که علائم کندالینی بروز می کند. کار ممکن است بقدری ناراحت کننده شود که ادامۀ تمرین غیرممکن شود، و بعد از آن سرعت کار برای مدت زیادی کند می شود.

راه چاره این است که شیوا(مذکر) را وادار کنیم که خودش را تکان دهد و کاری انجام دهد.او بایستی از جایگاه رفیع و شکوهمند خود پایین بیاید، وبا شاکتی در هرجای بدن که هست روی هم بریزد. در واقع شاکتی از وقتی که بیدار می شود و بطرف بالا حرکت می کند، در همه جای بدن هست. گرچه وصلت و یکی شدن آنها نهایتاً در آن بالا اتفاق می افتد، شاکتی و شیوا باید اول در همه جای بدن باهم ملاقات کنند. اگر اینکار انجام شود، بازهم ممکن است قدری شیفتگی و از خود بیخود شدن وجود داشته باشد، اما این از خود بی خود شدنها ناشی از اتحاد اکستاتیک شیوا و شاکتی در هر عصب و سلول بدن است، نه آنکه در اثرآشفتگی  سرسام آور و سوزانِ انرژی شاکتی باشد، که وقتی به تنهایی از درون هرعصب عبور می کند، همه چیز را در سر راه خود به آتش می کشاند. خلاصه کدام را ترجیح می دهید، اکستسی (خلسۀ روحانی) را یا رنج و عذاب را؟

برای همین است که اولین توصیۀ ما انجام دادن تنفس ستون مهره ای است. این تنفس مستقیماً هردو انرژی مذکر و مؤنث را فعال می کند، و آنها را بشیوه ای متعادل بهم می رساند. تنفس بالارونده (دم) شاکتی را بسوی شیوا می برد و  تنفس پایین رونده (بازدم) شیوا را به نزد شاکتی می برد.این یک رابطۀ متعادل است. در نتیجه وقتی اتحاد صورت می گیرد، آنها باهم به درون هر عصب و سلول بدن می روند. با این روش انرژی خیلی بیشتری با استرس و فشار خیلی کمتری در سیستم به حرکت در می آید. این روش نسبت به روش استفاده از شاکتی به تنهایی بسیار مؤثرتر است و زمینه را برای تمرینات معنویِ بسیار جسورانه تر فراهم می کند، و خیلی هم لذت بخش تر است.

لازم به تذکر است که در مانترای آی اَم – همانطور که در درس پنجاه ونه " نکاتی دربارۀ مانترا" گفته شد- تعادل انرژیهای مذکر و مؤنث در نظر گرفته شده است.

بقیۀ تمرینات پیشرفتۀ ما هم طوری طراحی شده است که ماهیتاً دو قطبی باشد. ما دو تمرین مختلف را در اینجا ارائه کردیم که یکی "مولاباندا" در انتهای ستون فقرات، و دیگری "سامباوی" در چشم سوم است. در آینده هم همچنان این روش را دنبال می کنیم، و به ارائۀ تمرینات دو قطبی ادامه می دهیم. این کار برای ایجاد تعادل است. برخاستن رسانایی اکستاتیک در عصب ستونِ مهره ای – و خلسۀ روحانی ناشی از اتحاد بین شاکتی و شیوا در سوشومنا- نشانۀ این تعادل است.

اما چاکرای فرق سر(تاج) چه می شود. ما تابحال عمداً آنرا از دروس دور نگهداشته ایم. به آن "ساهاسرار" گقته می شود، یعنی گل نیلوفر هزارپر. بعداً به آن نیز خواهیم پرداخت. لازم است که دربارۀ آن هم توضیح داده شود، اما برخورد زودهنگام با آن می تواند همانطور که شما ذکر کردید، به نوعی "حسهای آزار دهنده" منجرشود. اول می خواهیم عصب ستونِ مهره ای یا سوشومنا از بالا به پایین و از پایین به بالا پاکسازی شود، تا رسانایی اکستاتیک بخوبی برقرارشود. بعد چاکرای فرق سر بطور طبیعی وارد صحنه می شود. او پیوند خاصی با سوشومنا دارد. اگر زود به آنجا برویم، و سعی کنیم میان بُر بزنیم، باید بهایش را بپردازیم.مطمئن ترین راه برای نزدیک شدن به چاکرای سر از طریق سوشومنایی است که از قبل بخوبی پاکسازی شده باشد. اگر اول به چاکرای سر برویم و بعد سوشومنا را پاکسازی کنیم، روش ناخوشایندی در پیش گرفته ایم، و در نتیجه ممکن است تعداد زیادی ازعلائم کندالینی بروز کند.

حتی در ملایم ترین روشهای بیدار شدن کندالینی هم بعضی علائم بروز می کند. می تواند همانطور که شما شرح دادید، کمی درد و سوزش در اطراف ابتدا و انتهای عصب ستون مهره ای (چشم سوم و ریشه) وجود داشته باشد. با تنفس ستون مهره ای ساده و مدیتیشن این علائم شدت پیدا نمی کند. اگر پیدا کرد، همانطور که قبلاً توصیه کردیم،  تمرینات خود را کمتر کنید، و بعضی از تدابیری را که در ادامه ذکر خواهیم کرد بکار بگیرید. ممکن است خیلی چیزهای دیگر هم اتفاق بیفتد، مثل احساس سوزش خفیف در نقاط مختلف بدن، تکانهایی در قسمتهای مختلف بدن، و حرکت ناگهانی هوا از ریه در موقع تمرین، احساس وول زدن حشرات در اعضای بدن، و احسا س سوزشی نظیر گزیدن حشرات در طول روز، احساس عجیب در پاها که همزمان هم لذت بخش است هم خارش دهنده. این حس می تواند با پیاده روی منظم کاهش پیدا کند. می تواند هم چنین موارد دیگری نظیر مور مور شدن، لرزش گاه و بیگاه، تحریک جنسی، شنیدن صداهای ویز ویز و هام هام از درون، سوزن سوزن شدن داغ، سردرد خفیف، و دیگر حسهای عجیب و غریب باشد. همۀ این چیزها بموقع خودش از بین می رود. اگر هریک ازین حسها باقی بماند، تحت الشعاع تجربۀ سرورآگاهی خالص و خلسۀ روحانی الهی که از درون می آید قرار می گیرد. شما چیزهایی شبیه این را در بیداری عادی کندالینی می بینید. همۀ اینها نشانۀ برطرف شدن گرفتگی ها، و بازشدن راه برای یک زندگی سرشار از خلسۀ روحانی بی پایان است.

اگر علائم عدم تعادل کندالینی حاد شود و ما نتوانیم در پرانایاما و مدیتیشن آنها را تقلیل دهیم، و حتی کاهش زمان تمرین هم نتواند کمکی بکند، آنوقت  باید روشهای دیگری را در پیش گرفت. این روشها می تواند برای همۀ کسانی که تمرینات معنوی انجام می دهند به عنوان روشهای پیشگیری از مشکلات کندالینی درنظر گرفته شود.

سه عامل وجوددارد که چگونگی حرکت کندالینی را درما تحت تأثیر قرار می دهد: ساختار بدنی، شیوۀ زندگی، و تمرینات. این عوامل هستند که گرایشِ انرژی کندالینی را به تعادل یا عدم تعادل مشخص می کنند.

اولین عامل ساختار بدنی است، آن چیزی که با آن بدنیا آمده ایم. هریک از ما گرایشهای مشخصی در خود داریم که تعیین کنندۀ چگونگی جریان یافتن انرژی یا پرانا در بدن ما ست. این ساختارها یا تیپ های بدنی در سیستم طب هندی که " ایورودا" نامیده می شود، بخوبی ترسیم شده، که همه مربوط به تعادل انرژیها در بدن است. سه جنبۀ مختلف درساختار بدنی ما وجود دارد که ما می توانیم از هریک از آنها بیشتر یا کمتر از حد لازم داشته باشیم.

واتا: آیا طبیعت ما انعطاف پذیر است یا آنکه زیاده از حد اینطرف و آنطرف می رویم؟

پیتا: آیا طبیعت ما متمرکز است یا تندخو و عصبانی هستیم؟

کافا: آیا طبیعت ما باثبات است یا سست و بی جنبش هستیم؟

اینها سه دوشا یاجنبۀ ساختار بدنی ماست. هریک ازما ترکیب متفاوتی از این ویژگیهای مثبت یا منفی ذکر شده هستیم. برای متعادل کردن دوشاها کارهای زیادی می توان انجام داد. آیورودا روشهای زیادی برای جبران عدم تعادل دوشاها در بدن دارد، که می تواند به علائم حاد کندالینی کمک کند. بکارگیری رژیمهای غذایی خاص و مصرف داروهای گیاهی تکمیلی به خصوص درین زمینه از همه مؤثرتر است. این رژیمها وداروها برای فرونشاندن گرمای زیاد(پیتا)، و جنب و جوش زیاد(واتا) در ذهن و بدن و عواطف که علائم کلاسیک کندالینی است طراحی شده است. برای کسب اطلاعات بیشتر می توانید به نوشته های دیپک چوپرا و دیگران مراجعه کنید. همچنین می توانید از طریق لینک زیر به لیستی از منابع مربوط به ایورودا دسترسی پیدا کنید.


عامل دوم که شیوۀ حرکت کندالینی را در ما تحت تأثیر قرار می دهد سبک زندگی ماست.آیا ما تمرینات معنوی زیاد انجام می دهیم وبه اندازۀ کافی فعالیت نمی کنیم؟ آیا ما به اندازۀ کافی با افرادی که مارا درتعهد معنویمان پشتیبانی کنند، معاشرت نمی کنیم؟ چیزهایی نظیر این امور مهم هستند. اگر ما علائم مرضی حاد یا خفیف کندالینی داشته باشیم، فعالیتهای جسمی و ورزشی برای ما بسیارمفیدند. یک پیاده روی طولانی با ذهن آرام بهترین درمان برای تخفیف انرژیهای تند کندالینی است. تمرین مرتب " تای چی" هم بسیار مفید و آرامش بخش است. آساناهای یوگا ( حرکات کششی ونرمشی یوگا)  که ما در درسهای آینده به آنها خواهیم پرداخت، هم خوبند. بطورکلی همۀ ورزشهای جسمی برای متعادل کردن انرژیها خوب هستند. یک رژیم غذایی سنگین هم می تواند انرژیهای اضافی کندالینی را کاهش دهد. فعالیتهای جسمی نه تنها برای کندالینی مضر نیست، بلکه برعکس بخش مربوط به شیوا را به میدان می آورد، که به اتحاد و یکپارچگی انرژیها در سیستم عصبی ما کمک می کند. خوبست که این فعالیتها علاوه بر تنفس ستون مهره ای، مدیتیش و دیگر تمرینات یوگا انجام شود.

سومین عاملی که حرکات کندالینی را درما تحت ثأثیر قرار می دهد، تمرینات ماست. ما بخش زیادی از آنها را درینجا مطرح کردیم، ولی هنوز چیزهای زیادی برای گفتن باقی مانده است.

روش درست اینست که از زوایای مختلف به زندگی خود نگاه کنیم، و مشخص کنیم که ریشۀ عدم تعادل در کجا قرار دارد، بعد روش مناسب برای برطرف کردن آن در پیش بگیریم. ما تمرینات خود را با سطح بالایی از تعادل انرژیهای مذکر و مؤنث در پرانایاما و مدیتیشن شروع کردیم. این درست اولین جایی است که باید تعادل را برقرار کرد، از طریق تمرینات. اگر کار به خوبی پیش برود، بعد می توانیم به سرعت خود بیفزاییم، و بتدریج تمرینات بیشتری را اضافه کنیم، و بطور مداوم تجربۀ سرورآگاهیِ خالص و اکستسی الهی را در خود گسترش دهیم. اگر چیزی در ساختار بدنی یا سبک زندگی ماست که باعث عدم تعادل شده، بایستی به آن عامل بپردازیم. وقتی که اینکار انجام شود، می توانیم بدون تحمل ناراحتی غیرضروری با سرعت خوبی به تمرینات خود ادامه دهیم.

اگر شما علائم کندالینی ندارید همچنان مثل همیشه به تمرینات خود ادامه دهید، و روال تمرینات را همانطور که گفته شده دنبال کنید، و این تمرینات را با وقت و استعدادهای شخصی خود تطبیق دهید. اما این درس را برای روز مبادا دمِ دست داشته باشید. ممکن است همه چیز به نرمی ابریشم پیش برود، و شما بدون هیچ مشکلی با سرورِ کامل قدم به مرحلۀ روشن بینی بگذارید. امیدواریم که اینطور باشد، اما اگر اینجا و آنجا در طول راه علائم کندالینی بروز کرد، بعد از خواندن این مطالب دیگر متعجب نخواهید شد. این درس روشی است برای پیش بینی آنچه که در حال روی دادن است، و به ما کمک می کند که هر وقت لازم شد در برنامه های زندگی و تمرینات خود تعدیل و تنظیم لازم را ایجاد کنیم.

استاد در درون شماست.